کتاب سنج- نقد وبررسی ودیگر یادداشتها...

Sunday, January 15, 2006

ایرانیان و اندیشه تجدد

بررسی کتاب


ایرانیان و اندیشه تجدد

دکتر جمشید بهنام
انتشارات فرزان. چاپ دوم تهران 1383


درباره تجدد واندیشه های نوخواهی که به روایتی تقریبا از یکصد و پنجاه سال پیش به ایران راه پیدا کرده سخن بسیاررفته است . مقاله ها و کتاب های زیادی نوشته شده که به علت حساسیت موضوع هنوز ازعمده ترین مباحث رایج در کانون های فرهنگی و پژوهشی ست. به ویژه بعد از انقلاب سال 57 که در اوان نوزائی جمهوری در ایران با پسوند اسلامی، پیام اصلی ش ازپرده بیرون افتاد. طولی نکشید که هواداران رجعت تلاش همه جانبه ای برای محو آثار تجدد آغاز کردند. تعطیلی دانشگاه های سراسری کشوربه بهانه انقلاب فرهنگی نخستین هدف بود که درنهایت از محدوده حرف و حدیث فراترنرفت. تضعیف دانشگاه ها و تقویت حوزه های علمیه مذهبی نیز با ادغام حوزه و دانشگاه عقب نشینی محترمانه ای بود که برنامه ریزان ضعف خود را اعلام کردند. دریافتند که تعلیمات حوزوی پاسخ گوی نیازهای امروزی جامعه نیست. تمایلات گسترده طلاب علوم دینی به فضای دانشگاه و راه یافتن علم انفرماتیک و زبان های خارجی به حوزه های علوم مذهبی به تلاش های ناروای اهل رجعت پایان داد. فرسودگی ابزارگذشته و تجدید خاطره های تاریخی رنگ باخت و سوداگران حوزه به تآسیس دانشگاه ها روی آوردند. با گشایش دانشگاه های آزاد در سطح کشور، کسب و کار پردرآمد و سودآوری به راه انداختند.
غرض این است که خلاف انتطار، حاجت به گسترش هرچه بیشتر ابزارهای نوینِ و استفاده از پیشرفت های جهان متمدن تجربه ای شد برای کاهش حرص و جوش مخالفین تجدد که با چشیدن مزه قدرت کینه های طبقاتی خود را به فراموشی سپردند تا جائی که امروزه تمامی پایوران حکومت اسلامی با حفظ تفکرات کهن ازپیشرفته ترین وسایل زندگی سود میبرند. رفاهِ رجال اسلامی از شدت مخالفت ها کاست و فرصتی شد برای پویندگان و جویندگان تازه نفس با تکیه به قدرت نوکیسه های علمای اسلامی، تا با عشق و علاقه فراوان مسئله نوزائی و اندیشه های تجدد را دنبال کنند.
اما در کلیت، ناشناخته ماندن ذات تجدد ، ازکمبودهای اجتماعی روزگار ماست. ظهور پدیده های نوگرائی، ظاهر جامعه را دگرگون کرده اما، باطن، با همان سنن وعادات نهادی شده دست نخورده مانده است. دیرپایی وعلل سماجت سنت ها انگیزه بررسی پژوهشگران، فارغ ازطیف های فکری و عقیدتی ست. هرکس میکوشد از طریقی گره این معضل اجتماعی را بگشاید به ویژه که : با بالارفتن کمی و کیفی مخاطبین و بی پاسخ ماندن آنها ازعلل شکست اهداف دو انقلاب بزرگ قرن بیستم که بحران فکری را دامن زده وجهات تلاش را به سوی شناختن ضعف های اساسی کشانده و ازآن جمله نگاه به گذشته به ویژه به تاریخِ ناخوانده و فراموش شده اجتماعی و سیاسی را ضروری کرده و نقد گذشته را محور بحث صاحبنظران قرار داده است. انگار عده ای از هوشمندان ما بعد از گرانخوابی های قرون متوجه شده اند که بدون بررسی ضعف های درونی نمیتوان به نتیجه مطلوب رسید.
با توجه به سنت ادبی، پژوهشگران ما مبنای تجدد خواهی و نفوذ اندیشه های تجدد را به دوران قاجار ارجاع میدهند و براین اعتقاد اند که نوخواهی ایران از دوران قاجار با آثار میرزافتحعلی آخوند زاده و طالبوف و میزرآقاخان کرمانی و ... شروع شده و با انقلاب مشروطه درایران پا گرفته است. هنوز این فکرغالب تا به امروز ادامه دارد. تاریخ نویسان دهه های اخیر نیز چون فریدون آدمیت – هما ناطق – خانم اتحادیه و دیگران شروع تجدد ایران را برهمین مبنا تأیید میکنند. دراین بین هستند کسانی که اندیشه نوگرائی را در آثار گذشتگان دریافته و با استناد به ادبیات ایران مسائل دیگری را مطرح میکنند که از پاره ای جهات تازگی دارد. در میان این گروه میتوان با تکیه به نظرات جالب عباس میلانی درکتاب «تجدد ستیزی درایران» با مباحث تازه ای آشنا شد.
میلانی دراین باره دریچه تازه ای گشوده و سرآغاز تجدد را با آثارِ ویژهِ گذشتگان مطرح میکند. همو با توجه به عدم دریافت جوهر تجدد خواهی از سوی مردم و مقبولیت و رواج پدیده های ظاهری آن درجامعه، با علم به چیرگی عادات وسنت های ریشه دار، نگاهی ژرف دارد به : تاریخ بیهقی و تذکره الاولیا و سعدی و رستم التواریخ، که به نطر ایشان حامل نخستین آثار اند با پیام هایی کاملا تازه ازظهور تجدد درایران.
اینکه میلانی مباحث کلیدی را در این کتاب مطرح میکند تردیدی نیست. اما حاصل اثرات فکری آن بزرگان چه بوده است؟ به روایت تاریخ، چیرگی سکوت بر اندیشه هاست.


اما پرسش این است که خوانندگان آن کتاب ها شامل چند درصد مردم بوده اند و تا چه میزانی به آن پیام ها دسترسی داشته اند. آیا علاقه ای بین مردم به این گونه مباحث جامعه شناسی بوده یانه؟ با نگاهی گذرا به اخلاق وفرهنگ اجتماعی، بیمیلی مردم به کتابخوانی و بی خبرماندن ازمتون جدی، غفلت و تنبلی طبیعی تر به نظر میرسد. یاد آوری این عادت عمومی با توجه به تجربه تلخ انقلاب بهمن 57 قابل اهمیت است. از چند دهه قبل از انقلاب آثار مفید و هشدار دهنده کم نبود. درزمینه های داستان و رمان و فیلم و تئاتر و نقاشی پیام هائی بود که حداقل در شناسائی چهره ها و قدرتمندان امروزی و خطری که درراه بود ، پنهان و آشکار به در میگفتند تا دیوار بشنود. غرض این است که در پیشدرآمد انقلاب، بی اعتنائی مردم به «ادبیات جدی» به اثبات رسید. با تآسف باید گفت تسامح و سهل انگاری و گریز از مباحثِ پایه ای عادت دیرینه مردم این سرزمین است.


بااین مقدمه نگاهی داریم به کتاب «ایرانیان و اندیشه تجدد»
کتاب شامل یک یادداشت کوتاه و درآمد - درآمد چهارده صفحه ای حاوی اطلاعاتی مفید از به ثمررسیدن بیداری اروپا وسرگذشت انقلاب صنعتی واجتماعی اروپا . اثرات آن درروسیه و آسیا و عثمانی و ایران وجنگهای ایران با هلندیها و پرتغالیها ... «برخورد ایران با تمدن غرب، بعد ازبرخورد ایران با اسلام، مهمترین پدیده فرهنگی تاریخ ایران است. اکثرمورخان سرآغاز این برخورد را دوره صفوی میدانند. ... در این زمان ایران به قدرت خود مینازید. وحدت مملکت عملی شده بود و اصفهان مرکز آمد و رفت سفرا و بازرگانان فرنگی شده بود. ... دراین دوره اروپا برای ایرانیان اسطوره ای است خیال انگیز؛ سرزمین عجایب و سرزمین کفار که نمیتواند سرمشقی برای مسلمانان باشد. ... درآغاز سلطنت قاجارامپراتوری عثمانی ایران را ازاروپا جدا کرده است وایرانیان ازآنچه درآن سوی میگذرد بی خبرند. تنها روسیه است که نشانی ازغرب دارد. ... شهرهای قفقاز یکی پس ازدیگری ازایران جدا میشوند ایرانیان دراین خیال باطل هستند که ایران قدرتمند است و سلطان ظل الله و اسلام بردوام. ... شهرها ازرونق افتاده اند و روستائیان فقیر و درمانده و سنتز بزرگ تفکر اسلامی یعنی تجدید حیات مکتب اصفهان ... پایان دوران تسلیم دربرابر سرنوشت ... ص 14- 17 » - و چهار فصل است و هرفصل دربرگیرنده مسائلی در باره راهیابی تجدد به ایران و تحولات بعدی ویژگی های هر فصل معطوف به وضع اجتماعی و حوادث تاریخی و فرهنگی و اقتصادی ست. اما در تمامی فصول بستر تحولات از ابعاد چندگانه مورد بحث نویسنده قرار گرفته که با تیزبینی، بخش عمده ای ازحرکت های اجتماعی آن روزگاران را بررسی و حاصل کارش را دراین مجموعه گرد آورده است.

فصل اول:
شکست های نظامی ایران از روسیه درهردو جنگ، ضربه شدیدی به ایران وارد ساخت. و «عباس میرزا پس از شکست های نظامی به فکر چاره اساسی افتاد. و با آشنائی با آنچه در روسیه و عثمانی گذشته بود و میگذشت دست به اصلاحات زد. تاریخ پطرکبیر تآلیف ولتر و اندکی بعد عظمت و انحطاط امپراتوری روم، اثر ادوارد گیبون، به اشاره عباس میرزا به فارسی ترجمه شد.» ص 21
از اواخر صفویه و سلطنت شاه سلطان حسین سقوط فلاکت بار ایران آغازشد. غفلت عمومی زمانی به اوج رسید که با تسلط علمای اسلام و نفوذ بلا منازع ملایان به دربار، تسبیح و استخاره جایگزین تفکر و شعور انسانی گردید. تدبیر کشورداری و رسیدگی به حال و روزگار مردم کشور، در مشاورت و هدایت منادیان و دلالان بهشت و جهنم قرار گرفت. رواج خرافات برای بالاگرفتن غفلت عمومی راهی شد نکبت بار به سمت و سوی هاویه ای که علما برای حفظ بیضه اسلام تدارک دیده بودند. مقصود حاصل آمده بود برای تقدس جهل و دراین راه نه تنها حکومت و دربار که با تسلیم شاه صفوی به لشگر محمود افغان؛ مردم نیز با عقل شیعی به عزا نشستند. برآمدن نادر نیر مانع آن ویرانگری ها را نشد.
در آغازسلطنت قاجاریان، آغامحمدخان با پس گرفتن اراضی اشغالی از چنگ روسیان، قدرت گذشته را پیداکرده بود اما طولی نکشید به زمان سلطنت فتحعلیشاه جنگ با روس ها آغاز شد. ایران در هر دوجنگ بازنده بود. به گفته تاریخ، باعث و بانی جنگ دوم ایران وروس که بخش بزرگی از حاصل خیزترین مناطق ایران ازدست رفت، فتوای شرعی مجتهدین بود. و همان ها بودند که با تحریک عوام، مسلمین را برعلیه کفاربسیج کردند. در پی آن شکست های ننگین بود که عباس میرزا دست یاری به سوی دولت های کافر دراز میکند.
«عباس میرزا نخست به فکر لزوم ارتش افتاد و از ارتش روس و نظام جدید عثمانی الهام گرفت، اما لباس تازه سربازان ایجاد عکس العمل کرد و گفتند که عباس میرزا میخواهد لباس کفار را به تن مؤمنان کند. ...مهمترین اقدام عباس میرزا فرستادن دانشجو به فرنگ بود ... ص 23 »
نویسنده کتاب شرحی از اعزام دانشجویان به فرنگ و گزارشی از از نطرات آن هارا درباره انقلاب فرانسه وروابط سیاسی واجتماعی مردم آن سامان را به دست میدهد. سپس اشاره ای دارد به سلطنت محمد شاه قاجار.مینویسد:
«محمدشاه در 1840 با فرمانی مسیحیان را از مزایای حقوقی دیگر رعایای ایران بهره ور ساخت ... با صدور این فرمان اجازه ایجاد مدارس مذهبی و سرانجام تآسیس دارالفنون دراین زمان نشانه هایی از کاهش قدرت روحانیان درسلطنت محمد شاه و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه است. صص 27 - 28 .»
بهنام با شرح حوادث آن سال ها اشاره هایی دارد به «مهدی » هائی که درمنطقه پیدا میشوند. مثلا درایران سید علیمحمد باب، درآفریقا «مردی که خودرا از فرزندان عبدالقادر جیلانی میدانست درالجزیره قیام کرد» و«مهدی دیگری به نام عبدالله با لقب بومزه پدیدار شد و مهدی سودانی که با انگلیسیها جنگید و نیز مهدی های دیگری درمراکش و دیگر جاها. ... جماعت زرتشتی در پیشواز پسر زرتشت کاروان به افغانستان فرستادند. در خراسان گروه کثیری چشم به راه خیرالدین نامی نشستند که در پیری در دیگ بخار شده بود و قراربود بار دیگری درسیمای جوانی دلاور و رشید برآید. مردم آذربایجان خبر ظهور مهدی را در گرجستان شنیده بودند ... دراویش بشارت میدادند که به زودی آن زمان فرا خواهد رسید که فاصله میان دارا و ندار، میان زبر دست و زیر دست رخت برخواهد بست، اموال اشتراکی خواهد شد. ... مهم اینکه طبق معتقدات شیعیان "هزاره" نیز فرا رسیده بود و امید ظهور امام زمان میرفت. درچنین جوی بود که مکتب شیخی وبابی توانستند رشد کنند. صص29 – 30»
اشاره نویسنده به جنبش فرهنگی دراین فصل نیز خواندنی ست :
«اولین چاپخانه های فارسی که درهندوستان تآسیس شندند با انتشار ترجمه ها کمک کردند. پس ازآن عباس میرزا چاپخانه ای درتبریز دایر کرد. و سپس چند چاپخانه سنگی درتهران شروع به کار کردند. دراین چاپخانه ها چند روزنامه به چاپ میرسید و تعداد قابل توجه از ترجمه ها. ایجاد دارالترجمه رسمی زیر نظر اعتماد السلطنه واقعه مهمی بود. ...» همو مینویسد « ... دیشب سرشام عرض کردم در سلطنت فتحعلیشاه کاغذی ناپلئون به فتحعلیشاه نوشته بود درمسئله مهمی و کسی نبود ترجمه کند همانطور سربسته پس فرستاده شد. حالا چهار پنج هزار نفر درتهران فرانسه دان هستند ... بندگان همایون فرمودند آن وقت بهتر ازحالا بود هنوز چشم و گوش مردم این طور باز نشده بود. صص44 – 45»
طبیعی ست که رشد فکری مردم با مطالعه آثار نویسندگان خارجی که توسط ایرانی ها ترجمه شده است، ازآن حالت سکون و سکوت بدر آید. در همین دوران است که روزنامه دولتی به نام "وقایع اتفاقیه" که بعدها با تغییر نام به "روزنامه دولت علیه ایران" منتشر میشود. «این روزنامه ها به وسیله کارمندان عالیرتبه تهیه میشدند. ... ناصرالدین شاه همین روزنامه های دولتی را نیز تحمل نکرد ... دستگاه سانسور مطبوعات را ایجاد کرد. همه روزنامه ها تعطیل شدند ... عمر روزنامه "وطن" به زبان فرانسه نیز ازیک شماره تجاوز نکرد. ص 47 .»
پس معلوم میشود علاقه ناصرالدین شاه به انتشار روزنامه، تظاهر به تجدد بوده واگرغیر این بود مایه تعجب میشد این که هنوز جوهر روزنامه ها خشک نشده گرفتارسانسورمیشوند. با این حال وقتی مردم اثرنیک ش را دیدند و دریافتند رهایش نکردند. این یکی ارشگردهای جامعه است وقتی پدیده نوظهوری مقبول طبعش واقع شد، چشم هم چشمی هم که شده، دنبالش میکند.
جمهوری اسلامی با همه خشونتی که در مورد مصرف الکل و دیش های ماهوارهای و ... به کار گرفت سرانجام وقتی دید تیرش به سنگ خورده، نه تنها از سختی ها کاست بلکه عوامل خودی را وارد بازار این سودای سودآور کرد.
شروع مهاجرت به خارج در همان سحرگاه شکوفائی فکر، آغاز میشود. روسیه و عثمانی و هندوستان مرکز عده ای از ایرانیان قرار میگیرد که برای نشر افکارناپخته خود به آن کشورها پناه برده اند. آن عده درآشنائی با فضای آزاد، با نشر روزنامه ها و ترجمه کتاب ها و تماس با هموطنان داخل کشور، نقش مهمی دربیداری ایرانیان دارند. قبلا ، یعنی « ... درسال 1834 مسیون های آمریکائی به منطقه مسیحی نشین ارومیه رسیدند و مدارس خود را دایر کردند. و سپس لازاریستهای فرانسوی از 1837 به بعد در شهر سلماس و روستاهای ارومیه شروع به فعالیت کردند وپس ازآن مسیونهای روسی و آلمانی وانگلیسی آمدند.ص48 49 »
در زمان ناصرالدین شاه مردم با دیدن زنی که طبیب است دچار تعجب میشوند. « ... خانم دکترماری اسمیت امریکائی به ایران آمدند. این خانم 34 سال درایران ماند. این بانوی پزشک مردم تهران را دچار حیرت کرده بود و همه میپرسیدند چطور ممکن است یک زن دارای معلومات پزشکی باشد ص 55».
این چند نکته نیز جالب است :
«درهمین دوره کالاهای فرنگی وارد بازارهای ایران شد. ... پارچه های فرنگی جای پارچه های ایرانی وهندی را گرفت. مصرف چای و شکر که از 1858 / 1275 اندک اندک جای خودرا درزندگی روزانه ایرانیان باز کرده بود به صورت یک عادت عمومی درآمد. واژه های سماور و استکان اززبان روسی وارد زبان فارسی شد. چای کاروان به جای چای مسکو. ... شمع و سپس نفت چراغ نیز از روسیه واردشد و از 1905/ 1323 ق. به بعد چراغ های نفتی شب ها از تاریکی خیابان ها کاستند. ص 56 »
نویسنده اشاره هائی دارد به تشکیل اولین محل عکاسی و سینما که مورد استقبال و درعین حال حیرت مردم واقع شده است.
با انقلاب مشروطیت چهره ایران عوض میشود. اما بحرانها مانع دگرگونیهای اجتماعی ست. با شروع جنگ اول جهانی ایران میدان تاخت و تاز بیگانگان شده. استبداد صغیر و فرار محمد علیشاه، کشور بی دولت و بیپناه رها شده به امان خدا، تقسم بندی کشور بین روس و انگلیس، نا امنی وهرج و مرج ، قحطی و گرسنگی. فلاکت به اوج رسیده. یحیا دولت آبادی گزارش آن روزگاران تآسف بار را درسفری که از اروپا به ایران برمیگشت و خود شاهد و ناظر آن فجایع ملی بوده، در خاطرات یحیا نقل کرده است.
تقریبا دو دهه بعد ازآن حوادثی در منطقه پیش میآید که درایران نیز اثر میگذارد: انقلاب اکتبر درروسیه و برآمدن آتا تورک درترکیه. انحلال سلطنت قاجار و برآمدن رضاشاه درایران واصلاحات عمومی آغاز میشود.
نویسنده کتاب درباره اصلاحات آتا تورک در ترکیه که : « ... ازمیان بردن قدرت دنیوی خلافت و آنگاه حذف خلافت و اعلام جمهوری به جای سلطنت. دین را ازدولت جدا ساخت. تقویم میلادی راجانشین تقویم هجری قمری کرد. الفبارا تعییر داد. خانقاه ها را بست براهل طریقت سخت گرفت. کوشید زبان ترکی را از لغات عربی و فارسی پاک کند.»، مقایسه میکند با اصلاحات درایران که نشان ازتدبیرو وسعت فکری و عاقبت اندیشی مصطفا کمال پاشا دارد؛ در سنجش با اصلاحات رضاشاه که « ... رضاشاه آرامتر عمل کرد و به اروپائی کردن آداب و رسوم و صنعتی کردن کشور قناعت نمود ... ص62» با اشاره به اساسی ترین خدمت رضاشاه نکته جالبی را عنوان میکند. «مهمترین کار دولت درراه تجدد، جدا کردن امر آموزش و دادگستری از دین بود. ص58.»
نویسنده با اشاره به جنگ دوم جهانی و تلاش های دولت بعد ازملی کردن صنعت نفت سیاهه ای ازعمران و آبادی واصلاحات اساسی کشوررا به طور خلاصه ذکر میکند و مینویسد:
« این توسعه درابعاد اقتصادی خود بسیار موفق بود و در زمانی کوتاه راهی دراز پیمود ... با این همه نارضائی وجود داشت ... دولت که در نظر آنها نماینده تجدد بود به مخالفت برخاستند و دولت ستیزی مترادف ضدیت با تمدن غرب شد ص 65 – 66.»

درفصل دوم بحث بر سیر «اندیشه ها» ست. اندیشه های متفکرینی مانند آخوندزاده و طالبوف وملکم خان و ... درچالش با کهنه پرستی وبحث تجدد فکر دینی که نماینده برجسته ش جمال الدین اسدآبادی ست که میگوید
« .... این مسلمانان هستند که نمیخواهند خودرا با اصول اسلام واقعی و با وضع جدید تطبیق دهند. گناه به گردن اسلام نیست .ص94» وهمو از " گشودن باب اجتهاد درکشورهای اهل تسنن" جانبداری میکند. درمقابل ملکم و آخوندزاده و هم اندیشان آنها، با نگاهی ژرف اساسی ترین گرفتاریهای دنیای اسلام را مطرح میکنند و میگویند:
« ... در سرمشق های اجدادی و در نویدهای تصورات واهی از برای ما به به قدر ذره ای امید نیست راه نجات منحصر به همان راهی است که علوم دنیا برای ما صاف و آشکار ساخته اند. ص 79» و آخوندزاده از نا به سامانی و آشفتگی اوضاع به خشم آمده میگوید :
« ... درسراسر دستگاه دیوان یک کتاب قانون نیست و جزای هیچ گناه و اجر هیچ ثواب معین نمیباشد. عقل هرکس هرچند برسد معمول میدارد ص78.» . همو درباره تغییر الفبا که سخت بدان معتقد است میگوید:
«عرب ها خطی را به گردن ما بسته اند که به واسطه آن تحصیل سواد متعارف هم برای ما دشوارترین اعمال شده است . ص 82.»
جمشید بهنام در باره نهضت فکری و به ویژه درباره تجدد دینی درایران، با بررسی آرای اندیشمندان ترکیه و مصر خواننده را با افکار مسلمان ها و ناسیونالیست های ترکیه آشنا میکند. مینویسد:
« ... صلاح الدین آکچور سپس به جنوب روسیه رفت و همراه با گاسپرینسگی درراه ترقی اقوام مسلمان ترک فعالیت کرد. درآنجا بود که با بینش غیردینی، آزادی زن ومفهوم نوسازی(مدرنیزاسیون) آشنا شد گاسپرینسگی به او آموخت که باید بیشتر درزمینه فرهنگی تکیه کرد تا سیاسی. آنچه برای آکچور اهمیت داشت سرنوشت ملت ترک بود. وی درکتاب سه سیستم سیاسی تآکید میکند که اصل ناسیونالیسم ترک است و اسلام باید در خدمت آن اصل باشد. ... ص 102»
احساس مسئولیت متفکران هرکشور درقبال مردم و وطن، نه تنها ضامن بقای استقلال و شرف ملی، بلکه نشانی از بالندگی شعور انسانی و تجلی گاه پیشرفت و آبادی ست. در ترکیه نیز مانند ایران تجدد با پیام های خلاف عادت و سنت، به سنگینی درمیان مردم راه یافت. شکستن سدهای فکری و بیشتر اعتقادی که از دیر باز برذهن مردم چیره شده و قرنها برآن ها حاکمیت کرده البته که کار آسانی نبوده و نیست. دیرینگیِ افکار غالب معضل جوامع سنتی ست که تا به امروزمطرح است .با این تفاوت که ترکها در آشنائی با اسلام، دردوران درخشان عثمانی، ازفرهنگ و تمدن غرب نیز سود برده بودند. با این که به گواهی تاریخ «تنظیمات عثمانی با اصلاحات عباس میرزا همزمان است ص 89»، اما تفاوت تآسف بار است آن ها ملیت را اصل قانون زندگی قراردادند و امروزه مالک دینشان هستند .برخلاف ملت ایران، که زیر فشار سلطنت فقها تنها پوسته ای از دین را میستایند و مردان خدا را تخم ابلیس میخوانند.
نویسنده اشاره ای دارد به فخرالدین شادمان و کتاب "تسخیر تمدن فرنگی» ایشان.
«شادمان نخست تمدن فرنگی را میستاید. شرح و وصف تمدن فرنگی درده کتاب هم نمیگنجد. تمدن فرنگی وارث تمدن یونانی و روم و ایران و عرب و مظهر علم و ادب دنیاست ... باید درمقابل علم و ادب و هنرفرنگی سر تعظیم فرود آورد و کوشید تا به اسرار آنها پی برد ... اما ازاین به بعد استدلال شادمان ساده لوحانه و مبهم میشود. ... باید فارسی یاد بگیریم تا به تسخیر تمدن فرنگ قادر شویم ... باید فکلی ها را هم از میان برد. این فکلی ها موجودات خطرناکی هستند که موجب تقلید احمقانه از اروپا میشوند.ص118»
چند اندیشگی برخی از فضلای ما هم جای بحث دارد. انگار که افکار خودرا با دماسنج روزانه میزان میکنند و این تجربه را مردم در آستانه انقلاب 57 به تلخی چشیدند. شاعر بلند پایه ای گفت « این که میآید به خدا میماند. بانوی نویسنده ای که مورد احترام جامعه بود گفت دلم میخواد صیغه آقا بشم. نقاش معروف، درودیوار شهر را با تصویر امام درمیان هاله ای از نور خدائی آذین بند کرد . خیلی ها گفتند امام زمان است!» اما، اما طولی نکشید که عظمت خدائی و عدالت امام زمانی، با جنایت های بیسابقه، وجدان های ساده اتدیش ملتی را که بی دریغ؛ دل وجان زیرپایش فرش کرده بودند؛ از تمامی باورهای ایمانی خالی کرد.

درفصل سوم که با تیتر«فرایند نوسازی» شروع میشود نویسنده نگاهی دارد، به اوضاع و تغییرات اقتصادی درکلیت. جائی سخن سنجیده ای دارد مینویسد « درایران علیرغم برخی تجربیات محدود، توجه زیادی به توسعه درون زا نشد و اصولا بُعد فرهنگی دربرنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی ایران جای مناسبی به دست نیاورد ص 130
فصل چهارم « به سوی تجدد» است. که در رابطه با دگرگونی های اجتماعی ازقبیل: تغییرات در خانواده َهای شهری و بالا رفتن میزان جوانان و رفاه نسبی جامعه و نگاهی گذرا ولی دقیق درجامعه شناسی ایران، استقلال زنان درانتخاب مشاغل آزاد ومشارکت آنان در حدمات دولتی و آموزشی، جلب دهقانان و کشاورزان به مراکز صنعتی و حاشیه نشینان شهری؛ و بیشتر تآکیدی ست جامعه شناسانه در تجزیه و تحلیل تجدد.
کتاب با این پیام که راوی آگاهی و افکار پیشرفته نویسنده است به پایان میرسد:
« ... مراد غربی شدن نیست بلکه آمادگی برای زندگی در جهان امروز است با تآکید بر هویت فرهنگی خود و با مردم زمانه "معاصر" بودن.