کتاب سنج- نقد وبررسی ودیگر یادداشتها...

Tuesday, May 06, 2008

درتیررس حادثه: بخش 3

فصل پنجم : بازگشت به قدرت
نویسنده کتاب دراین فصل که با تاجگذاری رضاشاه شروع میشود، شرح مبسوطی درباره فعالیت های گستردۀ آلمان نازی دارد و نگاهی به حمله متفقین به ایران که ناشی از فعالیت دولت نازی ست و برافتادن رضا شاه از سلطنت وآغازپادشاهی محمد رضا شاه، و نخست وزیری قوام؛ و دقیق تراین که این فصل چهل صفحه ای دربرگیرنده سالهای پرتنش است که نوسازیِ آمرانۀ ایران به زمانۀ رضاشاه شروع شده و آلمانی ها دراین اصلاحات سهم بزرگی دارند.

روایت های مبالغه آمیز شوکت شنیدنی ست:
«ازنخستین سالهای روی کارآمدن نازی ها، روابط میان ایران و آلمان رشد قابل ملاحظه ای کرده بود. سرمایه های بانکی و مؤسسات مالی آن کشور، شریان های اقتصادی ایران را به جزنفت دراختیار خود گرفته بودند. آلمان طی این سال ها، بزرگترین سرمایه گذار درایران بود. ... ... کارشناسان و مستشاران آلمانی در مشاغل حساس ساختمان راه آهن، صنایع جنگی، اتومبیل سازی، تولید برق و بهره برداری ازمعادن شرکت داشتند. رادیو ... ساخته شد. هواپیما سازی (تآکید ازماست) درشاه آباد آغاز به کارکرد .... . ... تبلیغات فاشیستی و نظریه برتری نژآد آریائی ... که با حمایت مالی موسسات آلمانی اداره می شد به تمایلات ناسیونالیستها دامن میزدند. ... ... به منظور پیشبرد طرح های جاسوسی، رئیس دستگاه جاسوسی آلمان درکشورهای اسلامی بارها به ایران سفر کرد ... ... توجه ویژه خودرا به ایران معطوف ساخته بودند؛ توجهی که از طریق کلوپ آلمان ها درتهران اعمال میشد که "خانه قهوه ای " نام داشت ومحل مناسبی برای تماس مآموران گشتاپو و دستگاه ضد جاسوسی آلمان با عوامل خود درایران بود. ...» 55- 153
این درست است که رضاشاه بنا به تجربه هایی که ازدول روس و انگلیس داشت، و فارغ ازکارشکنی های آنها برای اصلاحات اساسی کشور به آلمان نزدیک شد و درسایۀ کمک آنها توانست پروژه های صنعتی وعمران وآبادی را به اجرا درآوردّ، ولی این درست نیست، که آلمانی ها اتومبیل سازی و "هواپیماسازی درشاه آباد آغاز به کارکردند! کدام شاه آباد؟ اگرمنظور شاه آباد غرب است که تا سال های 39- 40 ازکرمانشاه به آن طرف جاده درست و حسابی نبود. یک جاده خاکی کمعرض خطرناک زمان جنگ که تلفات هولناکی هم داشت،حتا درفصل حمل چغندر به کارخانه قند شاه آبادغرب، چغندر کاران را به ستوه آورده بود. شاید منظور نویسنده شاه آباد دیگری غیر از استان کرمانشاهان بوده است.
اما نباید ازحق گذشت که کارهای بنیادی آلمانی ها به زمانۀ خود، درتکوین صنعت نوپای ایران بسی گسترده تر و مؤثر ترازاین ها بود. بعنوان مثال میتوان از: تآسیس هنرستان های صنعتی در مراکز استان های کشور، که به منظور تربیت تکنیسین های فنی کشور ایجاد گردید یاد نمود. فارغ التحصیلان همان هنرستان ها بودند که دردهه های بعد در سراسر کارخانه های ایران حتا درپالایشگاه های نفت کشور، بیشترین کارهای فنی را برعهده داشتند.
شوکت درهمین فصل، از کودتای قوام برعلیه رضا شاه خبرمیدهد. مینویسد:
«آن چه درمیان اسناد وزارت خارجه انگلستان پیرامون کودتای قوام مربوط میشود سندی است مبنی برشرکت او دراین اقدام و برانداختن رضاشاه. ...» ص 157
نویسنده با شرح حوادث جنگ و حمله آلمان به شوروی و فشار روس و انگلیس به ایران درباره اخراج اتباع آلمانی و اصرار رضاشاه برای حفظ بیطرفی در جنگ، اشغال ایران ازطرف متفقین، تبعیدرضاشاه،نخست وزیری قوام، استعفای او، بروز ناآرامیها، تظاهرات تهران و بیشتردراثرکمبود نان تا درگیری مجدد قوام با روسها که برادامه حضورارتش خود به بهانه گرفتن امتیازنفت ومسائل آذربایجان، خواننده را با حوادث آن سال های پرتنش آشنا میکند.

لغزشهایی تامرز لاف وگزاف، دربرخی روایتهای این فصل به چشم میخورد. همچنانچه دربالا اشاره شد، درمورد کارخانه اتومبیل سازی یا آغازکارخانه هواپیماسازی در شاه آباد. بازهم خواننده به این روایت برخورد میکند:
«ازآغازجنگ به این سو، قیمت مواد غذایی به بیش ازپانصد برابرافزایش یافته...» ص 184.
بدون تردید یک اشتباه فاحش درمحاسبه رخ داده. حتاچنین گرانی وسیر صعودی قیمت ها دربعدازانقلاب نیزپیش نیامده . بعنوان مثال:
اگرمبنای گرانی قیمتها،همان پانصد برابرفرض شود، نرخ دلارهفتادریالی قبل از انقلاب، امروزه باید به رقم ریال 35000 = 70 ×500 میرسید! که حتا به یک سوم مبلغ فوق هم نرسیده است!

نویسنده، اشاره ای دارد به بلوای تهران در آذرماه سال 1321 که به "بلوای نان" شهرت داشت. به گواهی اسناد موجود، هدف اصلی کنار زدن قوام از مسند نخست وزیری بود. زیرا قوام "خودرا یک سر و گردن ازمحمدرضاشاه بالاتر میدانست."
بلوا، توسط دربار با سازماندهی عباس مسعودی مدیر اطلاعات وبازاریان وعلما و اوباش تهران شکل میگیرد. حسن نزیه که همان زمان دانشجوی حقوق بود و خود شاهد و ناظر حوادث، که در نامه ای درروزنامه فریاد مورخ 25/9/21 تحت عنوان: " درتهران چه خبربود؟" گزارشی نوشته که در ص 155 کتاب "گذشته چراغ راه آینده است" انتشارات زبرجد . تهران سال 1355 آمده است.
دراینجا برای جلوگیری از اطالۀ کلام، علاقمندان را به دو نامۀ پرمحتوا و سنجیده که بازرسان رسیدگی به آن حادثه : آقایان محمد رشاد و غلامعلی عظیما، با معرفی کانون آن نا آرامی ها و چک هایی که ازطرف دربار صادرو دراختیار آقای عباس مسعودی گذاشته شده را به صص59-153 کتاب فوق رجوع میدهم.

فصل ششم: رویارویی با شوروی ست

بیشترمطالب این فصل همانطوریکه درپیشانی ش حک شده حوادث دراطراف کلنجار رفتن با شوروی ست. و قوام به نحو دلخواه دولت و سیاست روز کارها را پیش میبرد. موفق میشود که شوروی قشون خود راازایران بیرون بکشد. بعنوان شروع انتخابات در آذربایجان، ارتش تمام عیار به جنگ فرقه دموکرات میفرستد. بیگناهان بیشماری را به خاک و خون میکشد.

دراین فصل بازهم ازهمان لغزش ها کم و بیش خواننده را آزار میدهد.
« ... فرقه دموکراتی که درپیروی ازاصل خدشه ناپذیرمارکسیسم روسی مبنی برآن که "هدف وسیله را توجیه میکند" برای جلب مردم آذربایجان، اجرای مراسم مذهبی چون سینه زنی، قمه زنی، تعزیه و چادربرسرکردن را که از دوره ی رضا شاه ممنوع شده بود، آزاد ساخت. بنا برگزارش آتاشه مطبوعاتی امریکا در تبریز، مردم را به اجرای آداب و رسوم مذهبی تشویق و خود درمراسم ماه محرم شرکت میکرد.» صص 18 - 217

فرقه دموکرات در12شهریور1324شکل گرفت. مراسم مذهبی که آتاشه مطبوعاتی در بالا ازانها یاد کرده، چندسال پیش، درهمان هفته اول حملۀ متفقین به ایران و هجوم قشون شوروی به آذربایجان شروع شده بود. یعنی،درست چهارسال قبل ازتولد فرقۀ دموکرات درآذربایجان . لعن و دشنام روضه خوانها به رضاشاه درهرمنبر و مسجد مد روز شد. علم های سیاه بالا سرخانه هاخاطرۀ عاشورا دردلها زنده کرد. در قحطی و گرسنگی شهر، در مساجد و خانه ها چای و قلیان به راه افتاد. کشمش و خرما جای قند و شکر را گرفت و ازعزاداران حسینی پذیرایی بعمل آمد. مردم همیشه گریان درنهایت خلوص و ساده دلی درمقابل بهت و حیرت سربازان روس، درخیابانها به سینه زنی پرداختند و اشگ ریختند.
واما درباره مراسم عزاداری: به رسم تشیع برگزاری عزاداری درماه محرم و صفر درآذربایجان سابقه ای طولانی دارد. دردوران رضاشاه مدتی تعطیل شد. ولی روضه خوانی در خانه ها در خفا و بیشتر با حضور محارم وآشنایان ادامه داشت. خبر قمه زنی هم جسته و گریخته از دهات دور افتاده میرسید که برخی شهریهای متعصب مجری آن مراسم بودند.
اول بار که دسته های سیاهپوشان را بطورعلنی با علم های بزرگ درحال سینه زنی دیدم، زمانی بود که روس ها تازه تبریز رااشغال کرده بودند. قبلا، مراسم روضه خوانی زنانه درماه محرم را دیده بودم که در زیرزمین خانه مان برگزارمیشد، درنهایت وسواس و پنهانکاری. به دور از چشم مآمورین نظمیه. با دلهره ای که مادرم از سر وصدا ولو رفتن داشت. دائما به عزاداران یادآوری میکرد که آرام گریه کنند. روضه خوان های کلاهی ( تنها عمامه ای، حاج ملا علی واعظ خیابانی بود .) کار خود را بلد بودند با صدای محزون وآرام اشگی از زنها میگرفتند ومیرفتند. درهمان روزها برای اولین بار در میدان محله دو سیاهپوش را دیدم که سرشان را با پارچۀ سفیدی بسته بودند وعلایم خون در اطراف سر و صورتشان دیده میشد. آمیرحسین کهنموئی با گفتن قبول باشد پرسید کجا بود؟ یکی از آن دو پاسخ داد:
"مارالان، باغ ... کوچه کلیسای مریم ننه ."

کسروی، به هشیاری از پیامد سرگیری مراسم عزاداری آگاه است وهمونخستین کسی ست که بعد از شهریور20، لب به اعتراض میگشاید.
« ... کسروی از محمدعلی فروغی نخستین نخست وزیر پس از شهریور 20، نقل میکند بسیار پر معنی است. گویی که درآن سالها رهنموداصلی سیاست دولتیان همین جمله است که فروغی در نخستین دیدارش با روزنامه نگاران به زبان آورده است " به دین هم باید حمایت کرد".» ص 14 قتل کسروی. ناصرپاکدامن. چاپ دوم انتشارات فروغ . کلن. 1380
ودیگراین که :
« دادگاه یکی از آخرین نوشته های زنده یاد کسروی است که بار نخست درسال 1323 به چاپ رسیده است. مینویسد:
"چه پافشاری داشتید که سینه زدن و قمه زدن و اینگونه نمایشها دوباره بازگردد. و شهربانی جلو نگیرد؟ آیا شما چندان ساده اید که زبان چیرگی ملایان را نمیدانید؟ چندان نادانید که زشتی زنجیر زدن و قمه زدن را که دستاویز دست بیگانگان شده و این توده را وحشی میخوانند درنیابید؟ فروغی نام دین میبرد درحالی که خودش ازبیدین ترین کسان بود...» ص 61 همان کتاب بالا.
تصویبنامه مورخ (12/6/1322) هیئت وزیران دردولت علی سهیلی ، درجواب تلکرافی که آیت الله قمی ازمشهد مخابره کرده اند:
ماده 1 و 3 تصویبنامه فوق، گواهی دیگر:
1 – آنچه راجع به حجاب زنان تذکر فرموده اند دولت عملا این نظریه را تآمین نموده است و دستورداده شده که متعزض نشوند.
3- درباب تدریس شرعیات و عمل آداب دینی برنامه های آموزشی بانظر یکنفر مجتهد جامه الشرایط درقانون شورای عالی فرهنگ قید شده منظورخواهدشد وراجع به مدارسی که عنوان مختلط دارند در اول ازمنه امکان پسران ازدختران تفکیک خواهدشد.» همان ص 273.

این خبر نیزبه نقل ازروزنامه صدای ایران 21 اسفند ماه سال 1323خواندنیست:
«چندی قبل سیدی ازاهالی اردبیل (سیداحمد میرخاص) درنواحی آذربایجان علم مخالفت برعلیه حزب توده افراشته و با عده ای ازموافقین خود بعنوان جهاد بر تشکیلات حزب مزبور حمله ورشده و آنهارا آتش میزنند و ضمنا افراد حزب را بصورت اسیر دستگیر کرده و زنهایشان را میان اطرافیان تقسم مینمایند. مجوز او دراین بوده است که حزب توده برعلیه اسلام ایجادشده و بنا براین افراد آن کافر بشمار رفته وخونشان مباح و زنهایشان حلال است وحتا دریکی دومورد حکم رجم (سنگسار) صادر کرده و مردم به اطاعت ازاو یکی دونفررا سنگباران نموده اند. آن وقت دولت صدرالاشراف با تصویب بخشنامه ای زیر به وی پاداش میداد.»
شماره تصویبنامه و مبلغ دراصل قید شده. ص243 گذشته چراغ راه آینده است.
هدایت، سرنوشت محتوم مردم را درست دریافته . درنامه ای به شهید نورائی مینویسد:
«از همان اول میدانستم که آخوند و دربار و هژیر و قوام و هرقرمساق که بیاید یابرود همه دست به یکی هستند و فقط گوششان به گرامافون و صدای استاد است.»
ص 137- صادق هدایت. هشتاد ودونامه به حسن شهید نورایی. کتاپ چشم انداز. چاپ دوم.
آقای شوکت، بهتر نبود اسناد آن دوران را که به اختصاراشاره رفت، مطالعه میکردید وبا تکیه به یک سند آتاشه مطبوعاتی امریکا، دردام لغزش ها دچار نمیشدید؟!
اینها شاید ربطی به کتاب قوام السلطنه نداشته باشد. اما باید درست نوشته شود. به درستی باحفظ امانتداری، پاک ومنزه وسالم به دست آیندگان برسد. مخالفت با اسلام وشاه یا فرقه دموکرات چیز دیگریست ، تحریف تاریخ و قلب حقایق چیز دیگر! ولو که گزارش دهنده یک دیپلومات امریکایی بوده باشد!
انتساب بازگشت مراسم عزاداری با آن سابقۀ دیرپا، به فرقه دموکرات، یک دروغ محض است. خصومت با هرپدیده ای اگر صادقانه صورت بگیرد،خیلی ازگمراهی های فرهنگی تعدیل پذیر میبشود. متآسفانه هنوز درپی شکستهای خانمانسوز، از تمیز مرزمخالفت و خصومت وامانده ایم!
سران فرقه دموکرات البته که به مسجدمیرفتند ودرمراسم ترحیم شرکت میکردند. در فوت
آقای اصفهانی مرجع تقلید، شخص پیشه وری با هیئت دولت به مساجد شهررفته ودربیشتر
مراسم شرکت میکردند.
بیان نامه 12 شهریور فرقه دموکرات با بسم الله الرحمان الرحیم شروع شده است.
طبیعی ست که هرپدیده نوظهور موافق و مخالفینی داشته باشد به ویژه یدیدۀ سیاسی و فرهنگی. که حامل محو خیلی از میراث های پوسیده بوده و محل حادثه هم ایران با آن همه آشفتگیهای فکری و سلیقه ای. در چنین فضایی، کارنامه وعملکردها را باید سنجید و به درستی داوری کرد.
دو دهه جلوتر از واقعۀ فرقه دموکرات، مگر همین مردم و همین سنتگرایان مذهبی نبودند که دوش حمام ها را نجس اعلام کردند و هکذا شستشوی اموات درگورستان ها را!
برای اطلاع بیفزایم که:
فرقه دموکرات برای نخستین باردرایران سازمان زنان"قادین لارتشکیلاتی"راتآسیس کرد.
پلیس زنان به وجودآورد. به زنان حق راِی درانتخابات داد،حقوقی که سالها بعد، درانقلاب
سفید شاه، مردم ایران با مفهوم آن آشنا شدند. با ده ها کار مفید و به یادماندنی .
برگردیم سرمطلب .
اما، قوام این بارهم درمقام نخست وزیری با مشکلات زیادی روبروبود. بعداز تشکیل حکومت ملی درآذربایجان، کابینه حکیمی سقوط کرد و قوام مآمور تشکیل دولت شد. درنهم خرداد سال 25 تآسیس حزب دموکرات را اعلام کرد. انتخاب اسم آن حزب گمراه کننده بود. عده ای براین گمان بودند که رابطه ای پنهانی بین فرقه دموکرات وحزب جدیدالتاسیس قوام پیداشده است. تعجب آورآنکه اکثرعشایرجنوب به سرعت به حزب دموکرات قوام پیوستند. اعتصاب یکصدهزارنفری کارگران نفت درحوزه های نفتی در32/4/1325 آغازشد. سه ناو جنگی انگلیسی واردآبهای ایران گردید و در آبادان پهلو گرفتند. اتحادیه عشایر با حملۀ مسلحانه و با پشتیبانی نظامیان آن اعتصاب کارگری را به خون کشیدند.46 نفر کشته و 170 نفر زخمی شدند. پیروزی کارگران درآن اعتصاب، سازماندهی و قدرت حزب توده را به رخ کشید. کسی از قاتلان محاکمه نشد. دولت قوام نیزجهت شکستن اعتصاب بزرگ، بدون دخالت نظامی دولت انگلیس، پوئن مثبتی در کارنامه خود ثبت کرد.

فصل هفتم : کارزار آذربایجان.
فصل بالا با این جملۀ حیرت آور شروع میشود:
«تابستان 1324 (1945)، درگرماگرم تدارک اشغال ایران توسط ارتش سرخ، باقروف، دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی درباکو به مسکو احضار شد.» ص227
ارتش سرخ، در شهریور 1320 کشوررا اشغال کرده بود و«روزنهم ماه مه 1946مطابق با 19اردیبهشت 1325تخلیه کامل ایران ازنیروهای نظامی شوروی یاپان پذیرفت.» ص 365 ج2گذشته چراغ راه آینده است.
بنا براین، نیروی نظامی شوروی درآن تاریخ درایران بود چه لزومی به اشغال مجدد داشت؟

شوکت اوضاع آذربایجان درشهریور 20 را شرح میدهد. فرار استاندار و فرماندهان ارتش و انتظامات وکلیۀ مسئولان کشوری ولشکری، آواره شدن سربازهای غیرمحلی در خیابانها با سرووضع پریشان، بدترازهمه شایعۀ تجاوز سربازان روس به زنان، وحشت بزرگی بین مردم ایجاد کرد و شهر به حالت نیمه تعطیل درآمد. درهمان روزهای نخست اکثرسرمایه داران بازارو متمولین با هر وسیله ای که دستشان میرسید ازشهر خارج شدند. دهات امن ترین مکان بود. چند هفته ای طول نکشید که به تدریج برگشتند و به کسب وکار وزندگی مشغول شدند.
آنچه مردم را به وحشت انداخته بود، ذهنیت تاریخی تجاوزهای گذشتۀ روسها بود که در واقعه استبداد صغیر با وحشیگری تمام تبریز را به آتش وخون کشیده بودند.
مردم، وقتی آزاری ازقشون روس ندیدند به تدریج آرام شدند. و زمانی که روس ها امنیت شهررا برعهده گرفتند، مجبورشدند حضورسنگین متجاوزین را تحمل کنند.
شوکت، دراین فصل، با زبانی تلخ وقضاوتی یک طرفه از تفکرانتقادی فاصله میگیرد. مثلا آنجا که ازتشکیل فرقه دموکرات آذربایجان بدون اطلاع حزب توده بحث وانتقاد حزب را مطرح میکند.
به این جمله توجه شود:
« این تندترین و شاید آخرین انتقاد جدی بزرگترین حزب کارگری خاورمیانه از کارگزاران بلشویسم در "مهد سوسیالیسم" و "سرزمین شوراها" بود. دیری نپائید که رهبران حزب توده، دربند طلسم جادویی رؤیای لنینیسم،مصالح جنبش کارگری ایران را درمسلخ اعتماد با اطاعتی کورکورانه از نظامی که معنای واقعی خود را درکابوس استالینیسم باز مییافت، قربانی کردند.»
سیستم شوروی و استالین دههاایراد اساسی داشت، همچنان حزب بوده. ولی استالینیسم هرگز کابوس نبود. حضور مادی داشت. قابل لمس بود. با کابوس نمیشد نازیسم را نابود کرد. نازیسم، زنگ خطری بود برای نابودی تمدن بشری. نمونه اش کوره های آدمسوزی بود که میلیونها انسان را سوزاند و جزغاله کرد. سبعیت عریان را به نمایش گذاشت. با کابوس نمیشد، به مصاف دیومهیب خونخواربه مبارزه برخاست و بشریت و هستی را رهانید ولو این مبارزه با کمک دیگران بوده باشد.
اگرحزب توده ایدۀ پنهان استالین یا کابوس استالینیسم راشناخته بود ومیدانست که او یک «کابوس» است. و کابوس است که روی ویرانه های تزار درتلاش ساختن دنیای بهتریست، جامعۀ ایران وضع دیگری پیدا میکرد. درسال 57 وقتی تب انقلاب سراسر وطن را فراگرفت،ایران با آن همه مدعیان، چه کسی از «کابوس خمینی» و ایدۀ پنهان او خبر داشت؟ کشف الاسرار در سال 1323 و تحریرالوسیله درسال 1319 نوشته شده بود. رساله ای که بعدها عنوان مانیفیست حکومت فقها به خود گرفت. همگان میدانستند که پشتوانه فکری ونظری آقای خمینی، سابقه ای نزدیک به هزار وچهار صد سال قدمت دارد که آبشخورآن نیز در صحاری عربستان است و مدفون درپوسیده های زمان.

وقتی که نیروی نظامی شوروی ایران را ترک کرد، سقوط دولت فرقه دموکرات قابل پیش بینی بود. حادثه جنگل تجدید شد. همان نیرنگی که سر میرزای پاکدل را برباد داد، درلون دیگری، طرحش آماده میشد که جان پیشه وری را بگیرد. رفت و آمدهای نمایندگان دوطرف به تهران و آذربایجان وملاقاتهای پیشه وری با سران حکومت مرکزی، همه برای وقت تلف کردن بود تا قوام پروژۀ بازی های محیلانه خود را تکمیل کند.

شوکت جایی، از قوام ونشریه حزب دموکرات اوسخن میگوید. انگار نقبی زده به درون قوام، و ژرفای فکر واندیشه های او را بیرون ریخته است :
«نشریه دموکرات ایران "ازنزدیکی روح منشور سازمان ملل با دین اسلام" سخن میگفت وتآکید میکرد "شاید نتوان درتاریخ حکومات دموکراسی، نظیرحکومت خلفای صدر اسلام، به خصوص حکومت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام یافت." حزبی که درارگان خود، مرگ ایت الله اصفهانی را "ضایعۀ بزرگی برای عالم اسلام" دانست و این ماتم عظیم" را به ملت ایران وشیعیان جهان تسلیت گفت. حزبی که ازیک سو، از عاشورای حسینی" بعنوان مبداء بزرگی برای نجات اسلام ازاستیلای بیدادگران" یاد میکرد و به ستایش "علی، بزرگترین مردم مبارز جهان بشریت" مینشست وازسوی دیگر، "جشن انقلاب اکتبر" را مییستود و "به روان تابناک لنین درود میفرستاد؛ چنین حزبی که، اگرچه دردستیابی به هدف های فوری چون پیروزی درانتخابات مجلس پانزدهم ومنزوی ساختن حزب توده به موفقیتی غیرقابل انکار دست یافت، اما جز این، نه تنها از کارایی چندانی برخوردار نشد بلکه به اعتبار قوام نیز صدماتی جدی زد.» ص 248
شوکت، با نشان دادن تصویری ازفرهنگ سیاسی سیاستمداران، پریشانی و گیجی و بی پرنسیبی مسئولان را روایت میکند. تا خواننده خود عمق فقرفرهنگی وچرائی ادامۀ بحران ها را دریابد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home