کتاب سنج- نقد وبررسی ودیگر یادداشتها...

Monday, February 25, 2008

وضعیت زن درسنت و درتحول اسلام

اثر منصور فهمی
ترجمه تراب حق شناس و حبیب ساعی
انتشارات: اندیشه و پیکار
چاپ اول: اوریل 2007

کتاب، با یادی از آزاده زن مبارز - خانم پوران بازرگان - که به تازگیها رخت از جهان هستی بربست، خاطرۀ تلخ سرگذشت زنان آگاه وفشارهای تحمیلی برآنان، درجامعه های عقب مانده را یاد آور میشود.
در «یادداشت برای ترجمۀ فارسی» معلوم میشود که اثر فوق با همین نام، رسالۀ دکترای منصور فهمی از مسلمانان مصر است که "درسال 1913 دردانشگاه سوربن (پاریس) از آن دفاع شده و تا همین یکی دو دهۀ پیش به ورطۀ طرد و فراموشی افتاده بود." درادامۀ همین یادداشت آمده که این کتاب به شدت سانسور شده «جادارد که دربرابر چنین جنایتی فاحش ولو پس ازصدسال، واکنش منطقی نشان داده شود ...»
درهمرایی با نظرمترجمان، سانسورو علل اختفای نزدیک به صد سالۀ این اثر، اگرهم به چالش گرفته شود، چه نتیجۀ مثبتی خواهد داشت؟! نویسندۀ جوان مصری، مانند هرنویسندۀ آزاد و مستقل بدون ترس و واهمه از تکفیرودارطناب، دنبال کشف حقیقت بوده است و « ... ازآنجا که پروردۀ روحیۀ انتقادی عصر نهضت (رنسانس عربی) است جسارت آن را دارد که به چیزی جز حقیقت احترام نگذارد و به همین دلیل زبان او بت شکنانه میشود.» ص10
حال که این دفتر دراختیار نسل حاضر قرار گرفته، سزاوار است به احترام نویسنده سر تعظم فرود آورده و سپاسگزارانتشارات "اندیشه و پیکار" ومترجمان عزیزی باشیم که با درایت و دقت و نثری روان، این اثر پژوهشی را در اختیارعلاقمندان قرار داده اند.

درپیشگفتاری به قلم محمد حربی، فکرنقاد و منطق تاریخی او، خواننده را با روان جامعۀ عرب مدرن آشنا میکند. تحولات فکری دربارۀ حقوق زن، با نگاهی متفاوت با گذشته، اما درهمان بسترفرهگی، به چالش گرفته میشود که بسی امیدآفرین است.
«"مسئلۀ زنان"، مسئلۀ خانواده، اخلاق جنسی یکی از هسته های مرکزی ست که حسرتخواران گذشته از آنجا آغاز میکنند وبا بازگشت به عقب، چیزی را بازسازی میکنند که نسلی به نابودی آن همت گماشت. این هسته یعنی پدرسالاری، تقدس خود را ازاسلام گرفته اما مستقل ازآن است.» ص 9
از قول عایشه زن جوان حضرت محمد آمده است:
« ... یک روز جرآت کرد شوهر خودرا که به تازگی همسری نوین برگزیده و مورد تآیید قرآن قرارگرفته بود به سخره خطاب کرده میگوید: " ای رسول خدا، میبینم که خدا همواره آماده است ترا به هوای دلت برساند" نه پیغمبر و نه هیچ کس دیگری، ازاین پس، منکر این گفته نشده اند.» ص 11
حربی دراین پیشگفتار، سخن جالبی دارد. میگوید :
«این باور که با توجیه و بزک کردن تاریخ میتوان آرمان زنان را پیش برد توهمی پیش نیست. منصور فهمی نشان میدهد که "تاریخ اسلام وتکامل آن" است که زن را به بردگی جدید کشیده است. "با وجود این، علیرغم آنکه موقعیت زن رسما در مرتبه ای نازل قرار داشت، او موجودیت خاص خود را دارا بود، سخن میگفت . میاندیشید وعمل میکرد ... و اگر نقش دوگانۀ زن را در این جامعۀ باستانی و درجامعۀ کنونی اسلام با یکدیگر مقایسه کنیم میتوانیم با ارنست رنان همنظر باشیم که میگوید: " زن عرب در زمان محمد به هیچ رو با این موجود کودنی که حرمسرای خلیفۀ عثمانی را انباشته سنخیتی نداشته است.» ص 14
نویسنده، دردیباچه با ذکرافسانه های تاریخی دراثبات استقلال فکری زن عرب، موقعیت گذشتۀ او را یاد آور میشود :
«اصولا ورثۀ مذکر جایی برای زن باقی نمیگذارد واین فقط بعدهاست که درنتیجۀ حمایتی که اسلام از زن نمود پذیرفته شد که درکنارآنان (ورثۀ مذکر) ودرمحدوده ای اندک، به زن نیزبخشی ازمیراث تعلق گیرد» ص24
در عربستان پیش ازاسلام، زن مشخصه ای داشت که به کلی با آنچه مشخصۀ زن مسلمان است تفاوت دارد. پیش ازاسلام، او نقشی اجتماعی داشت، حال آنکه پس ازاسلام به نظر میرسد که ... ... خانه باید تنها مشغلۀ زن باشد، یعنی باید درآن محبوس بماند.» ص26
متآسفانه نویسنده دراین مقایسه نظری، هیچگونه سند و مدرکی از مسئولیت زن درامور اجتماعی را ارائه نمیدهد. تا حدود اختیاراتش روشن شود. به ویژه آنکه بلافاصله درادامۀ همین بحث، از وابستگی عاطفی زن به برادر و خانوادۀ پدری میگوید :
«بدین ترتیب زن عرب در عهد باستان هرچند دربرابر اقتدار مرد صغیر به شمار میرفته ولی امکان آن را داشته که شخصیتی احراز نماید بهره مند ازهرآنچه در محیط اجتماعی محل زیست اش وجود داشته است.» ص 28
اینگونه کلی گوئی هرگز در اثبات نقش اجتماعی زن نیست. وقتی دربارۀ مسئولیت های زن، در خارج از
خانه سکوت میکند، میرساند که زن، درحصار چهار دیواری منزل محبوس است و درعرصه های گوناگون اجتماعی نقشی ندارد. به کارگیری "احراز شخصیت " هم دال برآزادی فکر زن نیست. نویسنده، وقتی اذعان دارد که "اصولا ورثۀ مذکر جایی برای زن باقی نمیگذارد... ... و زن دربرابر اقتدار مرد صغیر بشمار میرفته"، آشکارا مهر تآیید بر نفی حقوق انسانی او میگذارد، محجوری و صغیری مادام العمر زن در فرهنگ عرب باستان را یاد آور میشود.
با این اشاره های مستند است که، نویسنده با درایتی قابل تحسین، اعتقاد و احترام رسول خدا به زنان را
مطرح میکند. با ذکر نوآوریها و رفتارها و سفارش های متفاوت پیامبر، تصویری ازآشوب و هرج و مرج های عشیرتی را به زمانۀ دگرگونی نشان میدهد.
فراموش نباید کرد : عصر جاهلیت واوج بت پرستی در عربستان است که حضرت، یک تنه، بار رسالت را بردوش میکشد. با حضور بتهای گوناگون ازهرنوع ش، و ده ها گردنکش پراکنده درسرزمینی سرشار از خشونت، با مردمانی حامل میراث های ازلی با ذهنیت های لبریز ازاوهام و جن و پری، و با چنین فرهنگ ریشه دار کهن؛ آئین نوی را عرضه میدارد.
گذشته ازآن، مگر دریونان باستان با آن همه فلاسفه که مهد تمدن فکر و اندیشه و فلسفه جهانی بوده، زن، نقش اجتماعی مهمی داشته؟ کمتر سند ومدرکی در دست است که از تعهدات اجتماعی زن درجامعۀ یونان و روم باستان سخن شایسته ای گفته باشد. عربستان که جای خود دارد!
اما بی تردید مناطقی درعربستان بوده که زنان دربارۀ حجاب و پوشش خود محدودیت چندانی نداشته اند. آفتاب داغ و سوزان عربستان، شرایط زندگی با صحرانوردی و چادر نشینی وجنگ و قتالی که تنها حرفۀ مردان قبایل بود، ایجاب میکند که: حجاب زن نه به مفهوم – چادرچاقچور -، با معیارهای امروزی مورد سنجش قرارگیرد، بل که با شرایط پانزده قرن پیش، درپوششی ساده منظورشود که با شیوه های طبیعی اقلیمی هم همخوانی بیشتری دارد. دراین باره : پوشش ساده و روسری زنان ایلات و شاهسون های پراکنده در کشورمان بهترین مثال است. قبل ازانقلاب اسلامی بین همین خانواده ها یک چادر نماز برای نمونه پیدا نمیشد.
درعربستان، آنطوریکه خانم فاطمه مرنیسی مینویسد زن های عرب در دوران ظهور حضرت محمد با روی باز درمیان مردان در کوچه و بازار آزاد و میهمانیها حضور داشتند. مگر به زمان جنگ قبایل که برای جلوگیری از غارت ودستبرد، زن ها را دور از انظارنگاه میداشتند و پنهان میکردند .
این روایت نویسنده در تآیید نظریۀ بالاست :
« احتمال دارد که درجامعۀ اعراب عهد باستان که جنگ بین قبایل دائما رخ میداده و زن را همچون یک غنیمت ارزشمند میربوده اند، مرد، از همان آغاز، به منظوردفاع وحمایت از او، وی را درجاهای مستحکمی که از دسترس حملۀ دشمن درامان باشد نگهداری میکرده است. بنا براین اورا محبوس کردند تا از او بهتر حمایت کنند.» ص 29
پیامبر اسلام، این سنت باستانی را بهم میزند. برای تجلی شخصیت ذاتی زن، او را به قلب حوادث خونین میدان جنگ میکشاند. میخواهد، زن را، باواقعیت زندگی محیط خود آشنا کند. با چشم وگوش باز، زندگی را بشناسد. خود باشد و خودش. قائم به نفس باشد. خشونت را، کینه را. ذات پوچ عدالت را لمس کند. عدالت موعود، که تیغۀ زهرآلود شمشیر قدرت، در میدان جنگ رقم میزند .
سختگیری برخی از یاران حضرت رسول به مانند عمربن خطاب، پیامبر اسلام را مجبور میکند تا از نظرات آنان تمکین کند. شواهد زیادی دردست است که پیامبر تا مدت ها با سختگیری زنان و خانه نشینی آنها مخالفت میکرد. همان، حضور زنان درمیدان جنگ، بهترین معرف رفتار وروش واقع بینانۀ آن حضرت بوده. کمتر شنیده شده که بعد از رحلت رسول خدا، خلفا یا فرماندهان جنگی در جنگ ها زنی همراه خود داشته باشند.
اما سرانجام حریف نخبگان و مردان قدرتمند زمان خود نمیشود. نوآوری های آزمایشی او شکست میخورد. خشونت مردانه، به روایت اسلامی زن را به حبس ابد درخانه محکوم میکند.
نویسنده خصلت های متفاوت رسول خدا را در «محمد و زن و محمد برای همه قانون میگذارد و خویش را مستثنی میدارد» به دقت میشکافد:
«امتیازاتی که شارع اسلام برای خویش درنظر گرفته تقریبا همه فصول قانون را شامل میشود. ازجمله اینکه پس ازخوابی عمیق بی آنکه تجدید وضوکند به نماز پرداخت ... ... که بگوید "چشمان من درخواب اند ولی روحم همواره بیدار است" همچنین درحالی که روزه دار بود با نوازش عایشه ازبار سنگین روزۀ طولانی رمضان میکاست ... ... ... توجیهی برای این امتیاز یافت و آن اینکه بوسه های پیامبر از شهوت عاری ست.»
« پیامبر چند همسری را محدود کرد ولی حدی را که برای دیگران وضع کرده بود درمورد خود زیرپا میگذاشت.» ص 33- 32
فهمی، دربارۀ ازدواج رسول خدا با زینب بنت جحش، همسر پسرخواندۀ خود که دریک دیدار غیرمنتطره سخت عاشق و دلبستۀ او میشوند مینویسد:
« ... با عشق سوزان به زینب به خانۀ خود بازگشت. ازهمان روز، طرح ازدواج با اورا ریخت به رغم آنکه آداب و رسوم موجود درجامعه ازدواج با همسر پسرخواندۀ او را نمی پذیرفت ... ... ... اما خداوند که ازآنچه محمد دردل داشت آگاه بود او را سرزنش کرد که صمیمیت نداشته وعشق خود را پنهان کرده است. لذا خداوند راز محمد را آشکارکرد و زینب را به همسری پیامبرش درآورد. ... به تعبیر ظریف عایشه در روایات، خداوند "بدون تآخیر پیامبررا به هوای دلش رساند"» ص 44
اینکه خداوند باریتعالی در همۀ ازدواج های حضرت رسول دخالت مستقیم داشته، حتا با از میان برداشتن هرگونه مانع، ونفی رسوم جاری، وسیلۀ کامیابی حضرتشان را هموار میکرده اند، فصلی از تسلط پیامبر به روان مردم وهوشمندی او را روایت میکند، در بهره برداری از رسالت خود. پیامبر اسلام درتمام زناشوئی ها، خداوند را راهنما و مشوق خود معرفی میکند. همۀ ازدواج ها و کامیابی هایش را، درنتیجۀ مشورت و مصلحت با خدا میداند. آنچه اهیمت دارد، علیرغم رعب و وحشتی که دشمنانش ازمکافاتهای آشکار و پنهان داشتند؛ باورعموم به رسالت رسول خداست که پذیرفته اند.

برگ هائی از این دفتر درباره حسادت و تحمل حضرت محمد و رفتارایشان با زنان، اختصاص دارد که دربیشتر کتب اسلامی به آن اشاره شده است.
«محمد را در روایات و سنن، به عنوان کسی توصیف میکنند که به رغم اقتدار الهی که از آن خود میدانست، درخانواده ازخودمدارا وتحملی بی نظیر نشان میداد. برای او بارها پیش آمده بود که درمشاجره هایی که بین زنانش رخ میداد دشنام هائی نصیبش شود و بی پاسخ بگذارد....» ص 47
با احترامی که پیامبراسلام به زنان خود قائل است همچنانکه دراوایل رسالت با رفتارهای ملایم درحفظ حرمت زنان گام برمیدارد، موفق نمیشود و بی نتیجه میماند و به مرور، نه تنها نمیتواند سنن جاری عرب را از بین ببرد؛ بلکه بر حصر و فشار افزوده میشود. .
مینویسد:«یک روز که محمد به قضاوت مشغول بود، زنی شوهرش رامتهم کرد که به او سیلی زده است. محمد خیلی ساده وهمانطورکه بین مردان قضاوت میکرد، قاعدتا باید قانون قصاص را دراین امور به اجرا میگذاشت . ولی تردید کرد که چنین کیفر سختی را نسبت به شوهر مقصر روا دارد. خداوند به او وحی کرد که قضاوتی به نفع مرد اعمال کند. در قرآن آمده است "مردان بر زنان مرجح اند" واتهام ردشد.« ص 50
باورکردنش مشکل است خدای آفرینندۀ جهان چرا باید بین این دو انسان تفاوت قائل شود؟ یکی را بردیگری ترجیح دهد؟ این چه عدالت ا ست که مرد خاطی مصون از قصاص میماند، اما زن، در ارتکاب جرم و خطا ولو به سهو، باید قصاص و جزای دینی را تحمل کند!
اینگونه احکام و نزول وحی های متفاوت ، مسئلۀ تشکیک را درهمان سال های اولیۀ هجرت برسرزبان ها انداخت و بعدها توسط روشن اندیشان اسلامی بازنگری به قوانین دینی را مطرح کرد.
رسول خدا، با انتساب رسوم جاری به خدای آفرینندۀ جهان، سنن عرب را قرآنی میکند. با دمیدن روحی برآن شیوه های باستانی، با نزول کتاب آسمانی رسالت بزرگ خود را به پایان میرساند. عربستان را از جنگ و غارت و فلاکت و پراکندگی قرون و اعصار نجات میبخشد.

تغییررفتار و نظرات حضرت محمد درطول حیات، چه درامور شخصی و چه درامور رسالت اگرچه قابل بحث و فحص استّ، اما باید به اهل فن واگذاشت. اما آنچه اهمیت دارد اینست: که تفاوت ها و ضد و نقیض ها را با درنظرداشتن شرایط زمانۀ وقوع حوادث باید وارسید و داوری کرد. مثلا اگر دردوران ازدواج با خدیجۀ کبری با آن همه احترام ازاویاد میکند، یا با کلامی زیبا و عاشقانه عایشه را "موطلائی عزیز" خطاب میکند، چه انگیزه هایی سبب میشود که بعدها زن را به موجودی شیطانی تنزل میدهد!
« ... او به مرد توصیه میکند که هرگز با یک زن تنها نماند و فقط درحضور کسی که از خویشان زن باشد با او ملاقات کند. [میراث یهودیت]. پیامبر که از حساسیت غیرعادی اش بیخبر نیستیم – حساسیتی که خودش به خودش نسبت میدهد – به چنین خلوتی که میتواند فرصتی برای مداخلۀ شیطان فراهم کند با نگاهی هراسان مینگرد. او از وسوسه میترسد و اندیشه اش را به نحوی بیان میکند که به تعبیر ترتولیان نزدیک است که میگوید : "زن، تویی دروازۀ شیطان.» صص 51 - 50
اینکه: حساسیت نامحدود رهبران مذهبی به مسائل جنسی، که درنظرشان تمام گناهان صغیرو کبیربه طنازی زنان ختم میشود، ازهمین گونه روایت ها نشآت گرفته باشد!
ازسوی دیگرصدور احکام و احادیث بسیاردرحفاظت زنان ودورنگهداشتن آن ها از انظار مردان ، بی اخلاقی و بی بند باری مرد و زن عرب را تداعی میکند. آبشخور اصلی تردید و بی اعتمادی مهار نشدنی به زن درخانواده ها، نشان ازسنت های دیرینه و ملموس دارد. این مسئله ، حداقل دو هنجار را یادآور میشود :
1- اینکه تجاوز جنسی قبل از اسلام درجامعۀ عرب رواج داشته.
2- اینکه عشقبازی و روابط جنسی بین زن و مرد آزاد بوده است.
در بررسی اوضاع فرهنگی عرب باستانی، تجاوز، بیشترهماهنگ است تا روابط آزاد بین زن و مرد. برهمین پایه است که پیامبراسلام درمرحله ای از دوران رسالت در جلوگیری از تجاوزات جنسی به زنان، با نزول آیات قرآنی به مردان توصیه میکند که چارچشمی مواظب زنان باشند. پیامبر، با چیرگی کامل به روان فرهنگ عرب، با انتساب به فرمان الهی، سرکوب و تضییقات این قشرعظیم را درجامعۀ عرب نهادینه میکند. ملایمت هایش بی اثر میماند. با آینده نگری، بیشتر در حفظ قدرت نظام نوپاست. و دراین دگر گونیهاست که پرسش ها دربارۀ رفتارهای متفاوت و ضد و نقیض بی پاسخ میماند:
وقتی مقام و منزلت زن عرب در حد دروازه شیطان تنزل پیدا میکند، دیگر بحث فضیلت انسانی مادر و پاکیزگی عصمت و شرافت زن و حدیث "بهشت زیرپای مادران است" دیگر چه صیغه ایست؟ جامعه ای که مادران، خوش نشین دروازۀ شیطان هستند وقاعدتا سراسرآلوده گناه ، چگونه سرازبهشت درمیآورند؟ و این چگونه بهشتی ست که زیرپای دروازه بانان شیطان مفروش شده است!
علیرغم اینکه آن بزرگوار کم نظیر تاریخ بشری، برای تثبیت حقوق زنان کمرهمت بسته، با توجه به حضوربرخی سنت ها وحامیان اسلام - که اکثرا نخبگان قوم بودند - دربحران قدرت قبیله ای، رنگ باخته تمیز سره ازناسره راسخت مشکل کرده است.
مثلا رسول اکرم جایی چنان بر زن حرمت میگذارد و با کرامت ازاو یاد میکند که خواننده از نوآوری هایش آن هم در اوج بت پرستی عربستان حیرت میکند:
«زمانی که اصحاب از او پرسیدند چگونه درنماز از او به ستایش یاد کنند. پاسخ داد "بگوئید درود خدا بر محمد، زنانش و فرزندانش". ... محمد میگوید: "اگر پول را خرج همسر کنند ثواب بیشتری دارد تا آن را صرف جهاد نمایند."» ص 53


این اثرسنجیدۀ فهمی، درتبیین اوضاع آشفته عرب، بازتاب دقیق زمانۀ صدراسلام در جامعۀ عشیرتی عربستان است. صدوراحکام متفاوت و چه بسا ضد و نقیض را باید از این دریچه نگاه کرد وسنجید. تا اثر
دگرگونیهای دائمی درجامعۀ بدوی، علیرغم صبر و حوصلۀ دائمی رسول خدا، گه گاهی باعث تنش هایی میشد که دراین دفتر آمده است را درک کرد. فهمی با نشان دادن دو روی سکه وشمردن قدرت وضعف ها، واقعیت ها را توضیح میدهد. به صراحت مینویسد:
«... گفتارها و اعمال بسیار زیادی به محمد نسبت میدهند که برخی مسلما ازاو نیست و تنها انعکاس وضعیتی ست که درجامعۀ اسلامی درمرحلۀ تکوین خود میزیسته و ازاینحا ست اینهمه تنوع و تضادهائی که بروز کرده است.» ص 54
دربخش «حجاب وحصر زنان»، بازهم روایت های متفاوت ادامه دارد که درنهایت ، در کشورگشائی های تدریجی با ادغام در سنت های فرهنگی اقوام وملل، حجاب و سایرمناسک مذهبی اسلام تثبیت میشود. با شکل گیری پیشوایان مذهبی دربین ملل مغلوب و تازه مسلمان شده، قدرت دینی ابزاررعب و سرکوب را فراهم میسازد وتضادها به صورت امر طبیعی رواج پیدا میکند . اختلافات مذاهب اربعه و شیعه نموداری از این تضادهاست. دربستر این ناهم اندیشیهای عقیدتی پیشوایان مذهبی ست که: امروزه حجاب زنان در برخی کشورهای اسلامی بعنوان مصالح سیاسی به کار گرفته میشود.
رعایت حرمت و پذیرفتن سفارش های خلیفۀ دوم عمربن خطاب و درنظرداشتن خواست نخبگان، شیوه ایست که رسول خدا برای موفقیت دررسالت خود، پیش میگیرد. با پیام های وتشویق های همان هاست که روز به روز عرصۀ حیات برزنان تنگتر میشود.
«براساس آنچه درسنن و روایات آمده کسی که به پیامبر توصیه کرده زنانش را درخانه حبس کند عمرابن الخطاب یکی از دوستان اوست. "ای رسول خدا، زنانت هم با مردان درستکار و هم با مردان نادرست برخورد دارند کاش به زنانت که که ام المؤمنین (مادر مؤمنین) اند دستور میدادی که درخانه بمانند ... وی خطاب به پیغمبر که دردادن چنین دستوری تردید میکرد گفته است: " زنانت را درخانه حبس کن." و عمرگویا ازهیچ وسیله ای برای ترغیب محمد به اخذ چنین تصمیمی فروگذار نمی کرده است.» ص 58
حضرت رسول دراوایل رسالت خود به زنان اجازه میداد، درمسجد نمازبگزارند وصورت و دستشان باز باشد، و یا: «محمد همراه با همسراول و پسرعموی جوان خود برای نماز جماعت به کعبه رفتند. زنان تا آنجا در زندگی مشترک عمومی مشارکت میورزیدند که باعث نگرانی مردان میشد. ... » ص 68 . این بار دراثرتصمیم اطرافیان و ازهمه بیشتر خلیفۀ دوم، به خانه نشینی و محبوس شدن اجباری زن ها، به حضرت محمد فشارمیآورد. درهمین فضای مغشوش اجتماعی ، زنان پیامبر که شب ها برای قضای حاجت به بیرون میروند مورد تعقیب و مزاحمت مردان قرار میگیرند. دراثر شکایت زنان به رسول خدا، مردان مزاحم پوزش خواسته و میگویند آنان را برده پنداشته اند.
« برای پیشگیری ازچنین اشتباهی بود که محمد مقررکرد زنان آزاد باپوششی که برتن میکنند خود را ازکنیز متمایز کنند.» ص 61
مفهوم غائی اینکه، مزاحمت یا تجاوز به زن برده مجاز است ولو با حضور رسول خدا که پیام آور برابری انسان هاست.
میرات یهودیت درصدراسلام، با شدت تمام حفظ شد. روایتها در کلیت، توجیه خودکامگی مردهای بی بند و بار درشیوه های مدون و رنگارنگ نهادینه گردید. بعد از وفات پیامبر اسلام با تدوین قرآن( 1)، پستی و حقارت زن با آیه های قرآنی رسمیت دینی پیدا کرد. بگومگوهای آشکار وپنهان دربارۀ "قرآن عثمان"، ودست بردن درآیات اولیه، برسرزبان ها افتاد که موردبحث ما نیست. ازسویی بهشت برین را زیرپای مادران پهن کردند؛ ازسوی دیگر، همین زن را باصفات شیطانی محجور و نیمه انسان ش خواندند.

بازهم روایتی شنیدنی از رسوم جاری زمان :
« ... درمکه زنان جوان خواستار ازدواج بدون حجاب ازخانه خارج میشدند و یک بار دورخانۀ کعبه طواف میکردند تا فرصتی برای مردان فراهم شود وکسانی که مایل اند از زنان خواستگاری کنند.» 63
آنطوریکه از پژوهشهای فهمی نتیجه گرفته میشود، اسلام هراندازه که از دوران رسالت حضرت رسول فاصله میگیرد، آزادیهای محدود زن، توسط جانشینان واعقاب پیامبر محدود ترمیشود تامیرسد به محبوس شدن حبس دائمی زن درخانه. گو اینکه بذر این حصر وانزوا از موسی پیامبر یهود بود.
"موسی طی گفت و گو باابلیس، توصیه زیرراازاو شنید که هرگز با زن درمکانی تنها نشود، زیرا شیطان درآنجا حاضر حاضرخواهدشد تا اورا وسوسه کند.» ص 129. جامعۀ بت پرست عربستان نیز این شیوه را داشت و در رسالت پیامبر اسلام تآثیر گذاشت.
توضیحات نویسنده، علیرغم نگرش هائی که درتضاد با فکر نقاد و سنتهای فکری منقدین امروزی ست، با این حال درگشودن وضع آشفنۀ جامعۀ عربستان دوران اولیۀ رسالت، موفق است. درک درست او از مشکلات پیامبراسلام، صداقت داوری هایش را برجسته تر میکند.
فهمی مینویسد:
« ... ماپیش ازاین اشاره کرده ایم که سنن وروایات مغشوش اند ودرآن به محمد واصحاب اوآرائی نسبت داده شده که متعلق به آنان نیست واین نکته رانقد تاریخی ثابت کرده است.» ص 77
کشورگشائی های اعراب و توسعۀ اسلام در سرزمین های مغلوب، هراندازه که مردان را در کامیابی های جنسی سیراب میکند، درمقابل، تضییع حقوق انسانی و تحکیم پایه های فلاکت و حقارت زن را فراهم میسازد و میرسد به زمانی که خلیفۀ دوم فاطمی درمصر، خروج زنان ازخانه را ممنوغ میکند و به کفاشان دستورمیدهد که برایشان پوتین ندوزند! ص 76
اینکه با همۀ سختگیریها ومحبوس کردن زنها، فرمانروایان با مدل های جدید وتغییرلباس، جلوه های تازه ای به زندگی آنان میدادند را، فریبی بیش نمیتوان ارزیابی کرد.
« فرمانروایان عباسی دربغداد و فرمانروایان ترک درمصر، گاه بطور مستقیم و گاه بطور غیرمستقیم مدها و لباس ها را تغییر میدادند ... ... لباس زنان را به سمت حصر وانزوا سمت و سو میدادند.» ص 79

بهبود وضع برده ها و به ویژه کنیران دردورۀ اسلامی، یکی از مواردیست که نویسنده با موشکافی و حساسیت نظری ، فصلی را به آن اختصاص داده است.
« ... حصر زنان آزاد همان بود که درجامعۀ عهد باستان فراهم شده بود. اسلام آمد و محمد سرنوشت کنیز را به لحاظ نظری بهبود بخشید ... ... دربارۀ وضعیت بردگان [نزد مسلمانان] ... ... درمقایسه با وضعیت بردگان نزد یونانیان رومیان و اعراب عهد باستان، خیلی ملایم تراست ... ارباب بنا برفقه ابوحنیفه، نمیتواند برده اش را بکشد. اصل براین است که ارباب نمیتواند اورا مجازات نماید. مگر درمواردی که پیش بینی شده است. هرگونه مجازات غیرانسانی مستوجب محاکمه ارباب نزدقاضی ست.» صص 2- 81
رفتار انسانی حضرت رسول با برده ها نیز قابل تآمل است فهمی مینویسد: پیغمبر کاری میکرد که به برده احترام بگذارند. چنانکه ممنوع کرد مؤمینن آن ها را برده خطاب کنند و مقررنمود که آن هارا "پسرم" یا "دخترم" صدا بزنند ... ... و چنین است که حضرت، فرماندهی سپاه اسلام را به هنگام فتح فلسطین، درسال دوم هجری به غلام خوداسامه سپرد ... شمار زیادی از شخصیتهای درخشان تاریخ اسلام ازفرمانروایان گرفته تا فرماندهان سپاه، از دانشوران تا ادیبان همانا ازبردگان بوده اند. ... ... از خلفای اندلس هیچکس نبود که اززنی آزاد زاده شده باشد. مضمون صریح این وقایع گواه براین است که با زنان برده خوشرفتاری میشده ...» صص 2- 91
و درادامه همین موضوع امده است: : «سلاطین قسطنطنیه [خلفای عثمانی دراستانبول] که سران مقدس جامعۀ اسلامی اند همگی ازکنیزان زاده شده اند. ... درقاهره با کسانی روبرو میشویم از وزیر گرفته تا فرماندهان لشگر وقضات و صاحب منصبان درعالیترین مقامات که درنوجوانی شان به هزار یا هزار و پانصدفرانک خریداری شده اند. » ص 99

دراثر رفتارهای ملایم، و توصیه های رسول اکرم، زنان برده نسبت به زنان آزاد از امتیازهایی برخوردار بودند که قابل ذکر است. بی حجاب بودن کنیزان و ظاهرشدن آنها با سرو صورت باز و بازوان عریان درکوچه و بازار، سبب رواج فحشا شد. آمده است که :
« در برخی شهرها مانند مدینه و مکه کنیزان به روسپیگری میپرداختند. ... همۀ کنیزان مدینه سربرهنه ازخانه خارج میشدند و گاه با بازوان لخت.» ص 94
ازروابط جنسی البته با ذکر کلمۀ[ نامشروع] بین مردان برده و زنان مؤمنین نیز در این دفتر سخن رفته که بیانگر سرپیچی زنان واعتراض به سنت هاست وگواه عصیان زنان که روایتی : حدیث مقابله به مثل را یادآور میشود :
«یکی ازمؤمنین ، مردجوانی را که ازبردگانش بود درحال ارتباط نامشروع با یکی از زنان غافلگیر کرد وبی آنکه سخنی بگوید مقصررا اخته کرد . بردۀ مجازات شده به پیامبر شکایت برد و محمد وی را بدون تآخیر آزاد کرد. ...» ص91
دربارۀ ارثیۀ زنان از دارائی پدر یا شوهر، به این بهانه که زنان درجنگ ها شرکت نمیکردند، سهمی نیز درغارت نداشتند، رسول خدا مقرر کرد که زنان را سهمی بدهند.
«سهمی جز نصف مرد نداد. باوجود این شاهد پیشرفتی چشمگیرهستیم.» ص 105
نویسنده در تضییع حقوق ومقایسه سهم ارثیه زنان در نقاط دیگر جهان مثال هایی میآورد و مینویسد:

« چه دردولت های کاتولیک (زیرنظر واتیکان) وچه درانگلستان پروتستان، پسرودختر برادر برخواهر اولویت دارد . محتوای قانون مودن (Code de Modene) درایتالیا که تا همین چندی پیش حق زنان را به پروتستان)پسربردختربرادربرخواهراولویت دارد ... درایتالیا که تا همین چندی پیش حق زنان را به نیمی از سهم تقلیل میداد ... ... در روسیه، دختر یک هشتم اموال منقول ویک چهارم اموال غیرمنقول میبرد ...» ص106درفصل حجر (محجوریت حقوقی) و شهادت براساس جنس، نویسنده مدرک مطمئن و قابل پذیرشی ارائه نمیدهد. مینویسد:
«برای ما به درستی معلوم نیست چه انگیزه هایی بنیانگزار شریعت اسلام را به مقرر کردن چنین حجری وا داشته است.» فهمی در پژوهش های خود درگذشتۀ فرهنگ عرب، نتوانسته دلیل دندانگیری برای این ستم فاحش به زن پیدا کند. و به این اکتفا کرده که در سنجش جنسیت با اشاره به "توانائی جنگی" مرد ، مسئله را رها کند وبذر این پرسش بنیادین را را در ذهن خواننده بپراکند: که باپیشرفت جامعه های بشری، این تبعیض ننگ آور را چگونه و با چه منطقی میتوان با حقوق انسان دردنیای معاصر پیوند داد و تحمیل ستم عریان وخفت و خواری به زن مسلمان را تا کجا و تا چه عصری باید ادامه داد!
این سبک پژوهشی فهمی، خواننده را به وادی شک و یقین میکشاند وسر انجام، رها در فضایی بین آن دو وبیشتر در شک و تردید ازکنارش بگذرد. تا حل مسئله را واگذارد به رود همیشه جاری زندگی که در پیشرفت زمان میرسد به رنسانس، اتفاقی که درمسحیت افتاد.

رضایت درازدواج و شرایط زناشوئی و حق طلاق زن، از مباحث خواندنی این دفتراست (با توجه به اوضاع زمان) با نوآوری های رسول خدا تحول تازه ای را به وجود آورده. «یکی از پیشرفتهای مهمی که شریعت اسلام تحقق بخشیده، قائل شدن به نوعی آزادی برای زن است که میتواند شوهری را بپذیرد یا رد کند.» ص 108
همچنین در مسئلۀ طلاق، اسلام به زن حق طلاق داده است که در یهودیت هرگز نبود.
«اسلام درعین آنکه از یهودیت بسیارالهام گرفته اما ازاین جهت یک گام ازآن پیشرفته تر است. زیرا یهودیت تنها طلاق یک طرفه را قبول دارد» 116

دراین دفتر بارها اشاره شده که حضرت محمد درنظر داشت وضع زنان را بهبود بخشد. قرائن بسیاری نیز تمایلات قلبی آن حضرت دردگرگونی حقوق زنان را تآیید میکند، اما نباید فراموش کرد که هدف اساسی ایشان یکپارچگی قبایل بدوی عرب و یک دست کردن جامعۀ آشفته و پریشان حالی بود که قرنها به قتل و غارت وخونریزی معتاد بودند .زنده به گورکردن دختران وارتزاق از طریق چپاول نمونه ایست از زندگی بدوی عرب در طلوع اسلام. رسول خدا، اما هدف والایی داشت. بهم ریختن ببنادهای کهن وپوسیدۀ عرب بود برای ساختن دنیایی با تلفیق میراث های عربی. بیجا نبود که : باعربی خواندن زبان خدا ، خدا را نیز با شخصیت عرب وارد دین نوپا کرد و دررآس اسلام نشاند و آفرینندۀ هستی معرفی کرد.


نتیجه گیری درپایان این دفتر:
منصور فهمی درنتیجه گیری اثرش میگوید:
«ما درپی آن نیستیم که دربارۀ نفوذ آئین های الهی دیگر دراسلام به جست و جو بپردازیم. بلکه درپایان پژوهش خود، نظربرخی نویسندگان معتبر دنیای اسلام را دربارۀ مساله زن خواهیم آورد.» ص 129
او با وفاداری به عقاید پیامبر اسلام، پیامدهای زمانه را دنبال میکند. با نگاهی ژرف به اسطورۀ آفرینش و اشاره به این نکتۀ قرآنی که "برخورد همسان دوجنس دربرابر وسوسۀ شیطانی، خدای قرآن زن را فرودست شمرده است" از تناقض رفتار و آشفنگی های جامعۀ عرب درسالهای اولیۀ رسالت و فشارهایی که به آن حضرت وارد میشد، نکتۀ مهمی را به مخاطبین ش القاء میکند. میگوید: "یهودیت، وسوسۀ شیطان را تنها به گردن حوا میاندازد، قرآن اما، این وسوسه را به هردو یعنی آدم وحوا نسبت میدهد." این نگاه تازه، یعنی: تقسیم گناهِ وسوسه بین آدم و حوا، عقیدۀ همسانی زن و مرد، رآی ناب و بدیع پیامبر اسلام را میرساند وگواهی ست ازبینش هوشمندانۀ ونوگرایانۀ حضرت که خلاف سنت جامعه گام برمیداشت؛ آنهم درشرایط چیرگی فرهنگ بدوی مردانه که هرگونه تغییرات را با مشکلات فراوان و خونین روبرو میکند. وازاین منظر است که بلافاصله نقل "فرودست شمردن خدای قرآن زنان را"یادآورمیشود؛ به نظرمیرسد قصد او، تصویر تضادها و چند گانگیها در چهرۀ واقعی رسول خدا ونشان دادن باطن مردی سیاستمدار و کشورگشاست که واقعیت ها را عرضه میکند. مردی که از طفولیت، با درد و غم یتیمی بزرگ شده، بدون پشتوانۀ مالی وجانی، با تکیه به اعتقادات خلاق خودش، ازمیان قومی بت پرست و گرفتاردر چنبرۀ رسوم قتل وغارت و عنان گسیختگی، به چنان رسالت بینظیر دست یازیده؛ وازشبه جزیره عربستان با "قرآن" و "الله" صلا سرداده، خداوند یکتا را جایگزین خدایان گوناگون سنگی و چوبی کرده و آئین تازه ای برای نحستین بار بنیان نهاده است را، بشناساند.
نویسنده، اشاره هایی دارد درآرای این مقفع و غزالی درباره زنان، که گواهی ست از نفوذ ویرانگر افکار عرب، دربین اندیشمندان عرب زدۀ ایرانی ؛ وجالب اینکه درمقایسۀ افکار ایرانیان با متفکران اندلسی "ابن حزم"، در بارۀ زن، تحول رو به کمال مسیحیت و تآثیرآن در مکتب اندلس، نظر خواننده را جلب میکند.
نویسنده دربررسی افکاردانشمندان اسلام، به این نتیجۀ میرسد که :
«ادبیات اسلامی درتحول تاریخی خود،موقعیت زن راهرچه بیشتر تنزل داد وازاین طریق نیز خود نیز بی مقدار گشت.»
بایداضافه کرد که "محبوس شدن زن" نه تنها ادبیات بلکه درکلیت دین اسلام را بسی آسیب پذیر کرد. هراندازه که، زن مسلمان ازمعنویت انسانی و شخصیت سازندگی خود فاصله گرفت جهل و فساد نیز درجامعه های بستۀ اسلامی گسترش پیدا کرد. پدرسالاری با قدرت بلامنازع زن را درمحاق به بند کشید. فهمی این فاجعه را به درستی دریافته است:
«... زنان مسلمان در زندگی نزار و پنهانی خود دراعماق خانه ها می پژمردند. ... ... انحطاط زن مسلمان واقعیتی است که نمیتوان آن را انکار کرد.» صص 36 - 134

حرف آخر این که:
گمراه کننده خواهد بود، رسالت حضرت محمد را دررسالت دین اسلام خلاصه کردن و نادیده گرفتن تلاش هایش دربارۀ حقوق زنان. البته زمینه های سنت دینی قوی بود و زمانه میطلبید دین نوپایی ازگوشه ای در منطقه ظهور کند . اما هدف اساسی پیامبر، کشورگشایی بود با آرمان های بزرگ وچیرگی سیاسی به منطقه. ضعف دولت های ایران و بیزانس را به درستی درک کرده بود . برنامه درستی نداشت اما هدف دقیق بود. آشفتگی و ضد و نقیض ها ونزول احکام متضاد دراثر فقدان برنامۀ منسجم بود. بطورکلی هدف دقیق با برنامه های متفاوت پیش میرفت که موفق هم شد.
بنا براین علیرغم تحلیل های نقادانه و جامعه شناسانۀ نویسنده، با این نظر فهمی نمیتوان موافق بود که مشغولیت ذهنی اش [رسول خدا] "سازمان دادن جامعۀ عرب بود" ص 136. البته که بود اما نه تنها جامعۀ عرب درمحدودۀ عربستان. بلکه چیرگی وتسلط عرب با دین عربی به جهانی بود که اززادگاهش باید شروع میشد. همانگونه که قبلا توضیح داده شده. رسالت حضرت کشورگشائی بود. جهانی بود. با فرهنگ عربی. تاخت وتازهای اولیه به ایران و بیزانس و کشتارمردم بیگناه و انتقال خیل اسیران و عمدتا زنان، اشغال سرزمین های دیگران هدف های سلطه جویانۀ آئین نوپای اسلام را توضیح میدهد.

حال با گذشت پانزده قرن از بعثت رسول خدا، جامعه های اسلامی باهمان روش پوسیدۀ عشیرتی عرب،
حدیث مزیت مردان در"توانائی جنگی" را به صورت "قانون" درهزارۀ سوم به زنان مسلمان تحمیل
کرده، و درصیانت سنن گذشته، بخش بزرگی از جامعه را به بند کشیده اند! با تآسف باید گفت که تحولات
و دگرگونیهای پانرده قرنی جهان، کوچکترین اثری درذوب افکار منجمد پیشوایان دینی نکرده است .
حذف تمایز جنسی زن و مرد، درآخرین سده های قرن گذشته، دراروپا و امریکا، زمینه های توجه به حقوق زنان در کشورهای اسلامی را فراهم آورد و درآغاز تجددخواهی در ایران کم و پبیش سرو صدایش به گوش ایرانیان رسید. در نهضت مشروطه با وجود مشارکت خیل زنان در تمامی زمینه ها، کارمفیدی برای زنان سراغ نداریم. همانقدر که چند نفری اززنان وارد روزنامه نگاری و بخش هایی ازهنر شدند باعث افتخار درمنطقه گردید. تلاش های کم نظیردوران پهلوی ها اثر مثبت در شناسائی و تساوی حقوق زن و مرد را برای جامعه روشن کرد (2) . امروزه با همۀ سختگیریها وعلیرغم تحمیل قوانین بدوی در جمهوری اسلامی به زن، نشانه های زیادی دردست است که تحول فکری زنان و توانائی های بالقوۀ آنان با رشد شگفت آوری درحال پیشرفت است. حتا، از کمرنگ ترشدن تمایزات جنسی در برخی خانواده های
مذهبی سخنان تازه به گوش میرسد که امیداست درآینده های نزدیک هرچه بیشتر این تمایز ننگین، رنگ ببازد همانطوری که درمسیحیت رنگ باخت و زن را، درهمۀ عرصه های زندگی بعنوان عضو فعال و سازنده و مسئول، برابر با مرد شناخت. این اتفاق، درایران نیز دیر یا زود رخ خواهد داد.

منصور فهمی با درک مقام والای رسول خدا، همه جا با افکار مثبت آن حضرت به درستی برخورد کرده، انعطاف و اخلاق و رفتار پیامبرراتوضیح داده. از خوشرفتاری هایشان با زنان، حتا دریاری رساندن به کارهای خانه، پیامبررا مردی خانواده دوست وآشنا با خلق وخوی زنان معرفی کرده است. همچنان که تمکین حضرت از سفارش های خلیفۀ دوم را روایت کرده است .
حال پرسش ایتست که: آیا در نخستین دهۀ هزارۀ سوم، یعنی پانزده قرنی که از آغاز اسلام میگذرد، میتوان با قوانین زنگار بستۀ قصاص و شمشیر، انسان ها و به ویژه زنان را در حصار اندیشه های دوران بدوی به بند کشید؟ پاسخ، البته که منفی ست. دیر یازود زن مسلمان از قید و بند زنجیرهای تحمیلی آزاد خواهدشد. نفس مهربان و گرم مادرانۀ خود را دراشکال دیگری به زیبائیهای هستی خواهد دمید. قائم به ذات و استوار، دربارۀ حجاب و پوشش خود تصمیم خواهد گرفت.

فهمی نیز براین گمان پای میفشارد:
برویرانه های نهادهای درهم کوفته شده نهادهای دیگری شکل خواهند گرفت.
و آخر سر اینکه: با افکار و عقاید امروزی، نباید به داوری گذشته های دور پرداخت. حتا درنگاه به گذشته های نزدیک نیر میباید که: شرایط زمان و مکان، حوادث تاریخی را سنجید و قضاوت کرد.


پانویس ها»

1 - قرآن به زمان عثمان و چندسالی بعد از رحلت پیامبر اسلام تدوین شد.
2- نمونۀ زندۀ آن کیفیت حجاب درایران است. درگذشته ها، یعنی دردوران رضاشاه که کشف حجاب به امر دولت اجباری شد، خیلی ها به همان وضع با حجاب ماندند و آنهایی که به پیشوازش رفتند که برای همیشه چادرو چاقچوررا کنار گذاشتند. دردوران سلطنت محمدرضاشاه هم همان وضع ادامه داشت. اجبار و فشار دولتی در باحجاب بودن و بی حجاب بودن زنها دربین نبود. نقش فزایندۀ زنها در مراکز آموزشی وعلمی و تربیتی، راه هماهنگی با تمدن غرب را گشوده بود و آزادی زن ، فارغ از ممیزی های خانوادگی و مذهبی پیش میرفت. حضور چند وزیرزن ، با داشتن مسئولیت های بزرگ درمراکز تصمیم گیری، حتا در کابینه های آن دوران، لیاقت و توانائی های زنان را به اثبات رساند. غرض اینست که در خانواده های متدین نیز در سطح کشور، مسئلۀ حجاب ازآن شدت و تعصبات گذشته اش کاسته شده بود. با ورود آقای خمینی به عرصۀ سیاسی ایران، و راه انداختن مکانیزم بیم و هراس ووحشت خونالودشان، رجعت به گذشته ها را فراهم آورد . حجاب زن یه عنوان سلاح برنده به کار گرفته شد. رواج بیسابقۀ فحشا و فساد، تنها واکنشی ست در رهگذر این سختگیری های نابخردانه! که به طور بیسابقه جامعه را آلوده کرده است.
.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home