کتاب سنج- نقد وبررسی ودیگر یادداشتها...

Monday, June 04, 2007

قبله عالم-2

نویسنده روایتی دیگر درتآیید موضوع نقل میکند که قابل تآمل است :
« ... سال ها بعد، عباس میرزای سوم (ملک آرا) که البته نسبت به برادرش بی غرض نبود، ازقول میزراحسین خان مشیرالدوله، به راست یا به دروغ مطلبی نقل کرده .... تو نمیدانی ناصرالدین شاه چقدر حرام زاده است. ... این پسر محمدشاه نیست. نمیدانم از کدام قراول دراندرون یا ازکدام شاگرد بزاز یا کله پز این را عمل آورده است؟» ص 85
« ... مهد علیا را آزاد گذاشته بودند که به عیش و عشرت بپردازد. ضیافت های شبانه او تا صبح ادامه داشت با موسیقی و رقص و مشروب در مصاحبت دل دادگان – از جمله بازرگان گرجی – بعدا مایۀ شرمساری میرزا تقی خان امیرکبیر نخستین صدراعظم ناصرالدین شاه گردید که درامور اخلاقی بسی حساس و سختگیربود.» ص 86
به کنار از صحت و سقم این مطالب، آن هم با صرف جملات تردیدآمیز به مانند «البته نسبت به برادرش بیغرض نبود.» یا «به راست یا به دروغ» به اصالت تحقیق لطمه میزند. دریک اثرپژوهشی با اما و اگر، یا به دروغ و راست و در مجموع به کارگرفتن این قبیل کلمات شک دار، تزلزل رآی پژوهشگررا، به خواننده القا میکند وآسیب پذیری متن را فراهم میسازد. اگر خبر یا روایت مورد تآیید پژوهشگر است که چه جای سخن، واگر نیست که نباید گفت .
امانت، با اشاره به محرومیت های دوران کودکی و کمبودهای آموزش و پرورش ناصرالدین میرزا، و تآکید بر تآثیر مدح و ثنا و گزافه گوئی های شاعران درباری با لحنی گزنده میگوید:
« صبا، در شعرحماسی اش شهنشاه نامه، از روی الگوی شاهنامۀ فردوسی، فتحعلی شاه را به پای پادشاهان افسانه ای ایران میرساند ... دلاوری و خردمندی شاه را با خصلت های مشابه پادشاهان دودمان های اساطیری میسنجد و حتا شکست های پرمصیبت اورا درجنگ با روس پیروزی های شگفت آسا تصویر میکند. برای ناصرالدین که در معرض این سبک ادبیات قرار داشت طبیعی بود که قدر و منزلت خود را درسایه اینگونه افتخارات شاهانه بجوید. به خویشتن اطمینان یابد و به کارنامه اعمال نیاکانش بنازد.» ص 115
نویسنده، با اطلاعاتی از محفل ادبی تبریز، گزارشی ارنحوۀ عملکرد و اشاره به نکات مثبت آن محفل مینویسد:
«تآثیر آن بر ولیعهد جوان ، منحصر به مدح و تملق شاهانه نبود. ... شاعرانی چون قاآنی، یغما، سروش و نثرنویسانی چون ابوالقاسم قائم مقام (دوم) محمد تقی سپهر، و بعدها علیخان امین الدوله در پی مضامین و سبک های تازه ادبی رفتند. ... از خانواده های هنرمند، نظیر صبا، هدایت و وصال، چهره هایی برون آمد که نسل اندر نسل نه تنها درادبیات بلکه همچنین درخوش نویسی، نقاشی و موسیقی ورزیده بودند. ... پاس داران این روندِ نوگرایی، به دور از انحطاط فکری و روحیۀ مذهبی رایج زمان، پیشگامان نگرش دنیوی تر اصلاح طلبان بعدی بودند.» صص 6 - 115
نویسنده به درستی به این مسئلۀ فرهنگی که ایران تازه، وارد عصر نوخواهی شده بود، توجه کرده است. محفل روشنفکرانه تبریز که بیشتر بر مدار هنر و ادبیات میچرخید میراث بهمن میرزا، حاکم پیشین و یادگاری از دوران عباس میرزا بود. «... ترجمه فارسی الف لیله (هزار و یکشب) ... نخستین چاپ فارسی این مجموعه داستان های دراصل هندی – ایرانی به سفارش بهمن میرزا به هنگام حکمرانی آذربایجان توسط مترجمی با استعداد، عبداللطیف طسوجی، انجام پذیرفت و در 1261 هجری قمری از زمره اولین انتشارات چاپ سنگی در تبریز بود. ... طسوجی، ملایی با تمایلاتی اندک نا متعارف ... به گروه ادبی ناصرالدین پیوست و همراه او به تهران رفت. ... سروش اصفهانی، شاعر درباری نسبتا مشهوری که بعدها نخستین ملک الشعرای ناصر الدین شاه شد و لقب شمس الشعرا گرفت، نیز تآثیر فکری برناصرالدین جوان گذاشت. ... » صص 7 – 116
درهمین دوران است که، ناصرالدین میرزا با فرهنگ دنیا و آخرت آشنا میشود. اخلاص به صداقت وپاکی مولاعلی را با جان و دل میپذیرد ولی در بارۀ عهدنامه، چون به ضررش میباشد، زیاد علاقه نشان نمیدهد. خلاف سفارش مولاعلی، او ولایت ها را به مزایده میگذارد. هرکس پول بیشتری داد آن را عشق است .
یکی ازآثاری که دردورۀ آموزش ناصرالدین میرزا مورداستفادۀ او قرار گرفته، «تحفه ناصری» ست به قلم محمد جعفر مروزی. به روایت امانت :
« ... مروزی مذکور، درواقع، یکی از چند مؤلف شیعه بود که از زمان صفویه به بعد مهارت ادبی خود را به کار انداخته بودند تا ترجمه هایی نقل به معنا از عهد نامه منتسب به علی ابن ابیطالب به دست دهند. عهدنامه، خطاب به مالک اشتر نخعی هنگام انتصاب او به ولایت مصر در 38 – 39 هجری قمری، دست کم ازقرن هفدهم میلادی، که شاه عباس اول ترجمه فارسی اش را به علمای دوره صفوی سفارش داد،محل توجه نویسندگان شیعه بوده است. ... عهدنامه، پیش ازآمدن افکارسیاسی غرب به ایران، آیینه تمام نمایی ازتکالیف فرمانروایان و نزدیک ترین معادلی بود که در فارسی برای نظریه کلی حکومت درتشیع در دسترس داریم.» صص 22- 123
در حکومت اسلامی نیز بارها در موارد گوناگون ازطرف دولتمردان به عهدنامه، وفرمان حضرت علی به مالک اشتر، اشاره شده که زیاد پیگیری نشده. اینکه احکام فرمانروائی 14 قرن قبل در جهان امروزی تا چه حد میتواند نافذ وکاری باشد، خارج از حوزۀ بررسی ماست، اما همینقدر باید گفت که ابزاری از این قبیل "عهدنامه"ها و"پندنامه" جزانحراف ازپی جویی راه نجات جامعه و فریب عوام چیز دیگری نبوده و نیست. آموزگاران ناصرالدین میرزا نیز این هدف را دنبال میکردند.
رونق فعالیت های تجاری و فرهنگی در شهر تبریز، از اطلاعات مفیدی ست که نویسنده به دست میدهد.
« ... تبریز، که آن موقع بزرگترین شهرایران بود، به خاطر داد و ستدش با اروپا، اقلیت های تجار یونانی، ارمنی و اروپائی و تماس با دول همسایۀ روسیه و عثمانی وضعیت بین المللی زنده و پرشوری داشت. انتشارات پر شمار فارسی درآنجا، از زمان عباس میرزا به این طرف، نشانگر این تماس ها با دنیای خارج بود ... 16 چاپخانه درتبریز، و تعداد بیشتری درتهران ... روزنامه یومیه انگلیسی و شماری روزنامه فرانسوی همه چاپ استانبول و ازمیر در تبریز به فروش میرفت. ص 7 - 126

شورش ضد ارمنی درتبریز
بنا به نوشته امانت « شورش ضدارمنی 14رجب هنگامی آغاز شد که گروهی از مردم تبریز درخاتۀ میرزا احمد مجتهد تبریزی، پیشوای اصولیه درتبریز، گرد آمده اعتراض کردند که مستخدم ارمنی کنسولگری روسیه به پسر بچه مسلمانی تجاوز جنسی کرده است. جمعیت متهم را دستگیر کرده بود اما میرزاتقی خان او را حبس نکرده بلکه بنا بر مقررات تحویل بیگلربیگی شهر داده بودند. ظاهرا به بیگلربیگی گوشزد شده بود که مستخدم کنسولگری تحت الحمایه و از مصونیت دیپلماتیک برخوردار است. وی نیز پس از اندکی تردید او را به کنسول روسیه سپرده بود. ... شش تن از اعتراض کنندگان از جمله یک روحانی را به اتهام کشتن "سگ قنسول" توقیف کرده بود» ص135 .
بلوا درشهر شروع میشود. جمعیتی انبوه با شعارهای قتل عام ارامنه نظم شهر را بهم میریزند. و «به چپاول مغازه های گرجی ها پرداختند دویست و پنجاه ارمنی، یونانی و اقلیت های دیگر چندی با سنگ و کلوخ به دفاع پرداختند ... به کنسولگری انگلیس پناهنده شدند.»
فردای آن روز بازهم شهر ناآرام و فریاد خشم وانتقام همه جا به گوش میرسید. « ... ده هزار تبریزی ... دربرابر دارالحکومه در داخل حصار ارگ شهر جمع شده بودند ... ولیعهد دردیوان خانه درمحاصره اشرار و عوام بود و ناصرالدین به ایوان نشسته و رنگ از رخ شان پریده بود ... میرزا تقی خان وزیر نظام .... با برادرش و شماری از ملازمان .... چهار نعل درخیابان های تبریز میتاخت جمعیت سرراهش را عقب میزد ... این گروه مهاجم به سرکردگی امیرنظام همه سوار براسب و مسلح به چماق های ضخیم مردمان را دسته دسته از پا درآوردند به آنها هشدار داد اگر لازم شود خیابان ها را با توپ میروبد. در خلال مهاجمه دو سه تن از اعتراض کنندگان کشته شدند و سرهای شکسته زیاد بود. » صص 7 - 136

باب و ارباب شرع
بدترین کار در دوران حکومت ناصرالدین میرزا در آذربایجان، محاکمه و قتل وحشیانۀ سیدمحمدعلی باب است که نویسنده بابازگشایی تاریخ درتبیین محاکمۀ آن دادگاهِ فرمایشیِ منتسب به شرعِ مبین، گوشه هایی از پیامدها و درگیری های خونینی که درگوشه و کنارکشور رخ میدهد یادآورمیشود. و خواننده درسیرحوادث، از بی عدالتی و توحٌش قانونی که درپوشش اجرای حکم شریعت جاری میشود، رنج میبرد.
بازداشت سید به زمان پادشاهی محمد شاه و صدارت حاج میرزا آقاسی رخ میدهد.
«سیدعلیمحمد باب که درآن هنگام در قلعۀ چهریق (درنزدیکی سلماس در جنوب غربی آذربایجان و مرز عثمانی) در حبس انفرادی به سر میبرد به فرمان حاج میرزا آقاسی به تبریز آورده شد تا تحت محاکمه و تفتیش عقاید قرار گیرد». باب در تبریزمورد استقبال قرار میگیرد. « ... اگر درآن مجلس آثار غلبه او ظاهر شود یا امر مجلس به اشتباه بگذرد عارف و عامی و غریب و بومی حتا عساکر نظامیه بی تآمل دست بیعت به او داده و اطاعت او را به هرچه حکم رود واجب شمارند. باالجمله حالت غریبی در شهر حادث شد که جای حیرت عقول اولی الالباب. ... مجلس محاکمۀ باب درحضور ناصرالدین میرزا صورت گرفت. درمیان هیئتِ قضات افرادی چون ملاباشی شاهزاده، ملامحمدتقی ممقانی پیشوای شیخیه تبریز، جمعی از علمای دیگر و نیز پاره ای از مقامات دولتی و ملازمان ولیعهد دیده میشدند ... واهمه از نتایج هرگونه محکوم شناختن باب نیز بسیاری از علما را از معرکه دور نگه میداشت ... وقتی باب را به مجلس آوردند هیچیک از حاضران که تنگ کنار یکدیگر دور اتاق نشسته بودند جایی برای نشستن به او واگذار نکردند. پس از اندکی مکث، ناصرالدین میرزا، که لابد از این بی ادبی پرمعنا درحق مدعی مذکور مکدر شده بود. جایی حتا مقدم برجای خود در اتاق به او تعارف نمود و ازاین راه در حق بابِ برآشفته توجه التفات نمود. ... ملاباشی ... به پرسش درباره ماهیت دقیق دعوی و اصالت نوشته هایی که به نام باب پخش شده بود پرداخت. باب با اذعان صریح به منشاء الهی رسالت خویش و صحه گذاشتن براصالت نوشته هایش، ملاباشی را واداشت تا موضع دفاعی به خود گرفته و مباحثه را به مسیر نیمه شوخی بیندازد ... ملاباشی و همقطارانش باب را به رگبار تفاسیر فقهی و مدرسی و پرس و جوهای تفتیشی و استنطاقی بستند. ... از صرف و نحو عربی گرفته شآن نزول آیات قرآنی، ... تا همخوابگی شنیع دو جنس بازان، طب بقراطی و ... سیلابی از پرسش های گوناگون برسر پیام آور آزرده خاطر سرازیر شد ... و ناصرالدین از معلمش خواست جرو بحث کلامی درباره ماهیت وجود الهی را کنار بگذارد. ملاباشی باز اجازه نمی داد باب دعوی خارق العاده خودرا باز گوید مگر آنکه به ناشایستگی خود درزمینۀ حکمت و علوم متعارف اقرار کند. ... .... فشار مجتهدین سختگیر برای اعدام باب به جرم بدعت، ولیعهد را بر سر دوراهی خطیری قرار داد ... در تلاش یافتن راه حلی، مشاوران هشیارش به او قبولاندند تا پزشکان شخصی خود، از جمله دکترویلیام کورمیک، را بفرستد تا باب را معاینه کنند و ببینند آیا وی از سلامت عقل برخوردار است. ... تصمیم بالمآل که تنبیه بدنی به عمل آید تا شاید باب توبه کند. اقبال عمومی نداشت ... حتا فراشان دربار ولیعهد بنا بر حسن عقیدت دراین کارتقدیم نکردند. تکلیف چوب زدن به گردن قاضی شرع ارشد شهر، میرزاعلی اصغر شیخ الاسلام افتاد و این مجتهد داوطلبانه باب را خواست و مجازاتی را به اجرا گذاشت که خود حکم کرده بود. پس از این تحقیر درملاء عام باب را به زندان قلعۀ چهریق باز گرداندند» ص38 - 143
سید در زندان است که محمد شاه فوت میکند. ناصرالدین میرزا همراه میرزاتقی خان به تهران میرود. شورش طرفداران باب در اکثر نقاط ایران قوت گرفته و شاه و دربار و دولت را متوجه مبارزه با بابیان کرده است که برعلیه کیان شیعه قیام کرده اند. و مهمتر بهمریختن قدرت پیشوایان مذهبی که ستون اصلی حافظ سلطنت است. شک و تردید بین عوام رسوخ کرده و نفوذ معنوی و به ویژه نوآوریهای باب بر سر زبانهاست. ناصرالدین میرزا بر تخت سلطنت نشسته و میزرا تقی خان با لقب امیرکبیر عهده دار مقام صدراعظم ایران میشود. ادامۀ شورشهای مسلحانۀ بابیان به اعدام باب منتهی میشود. امانت مینویسد:
« شورش بابیه برضد نیروی مشترک علما و دولت درخلال دوسال بعد سرانجام منجر به تیرباران باب در شعبان سال 1266 در تبریز شد.» ص 143
فضای آن دادگاه یکطرفه، با فشارملاباشی ها لکه ننگین و شرم آوری بر دامن شاه و امیرکبیر زد که آوازه ترقی خواهی کاذب ش صفحات تاریخ را پرکرده است. امیر کبیر نه تنها بر داوری عادلانه آن دادگاه فرمایشی تآکیدی نکرد، بلکه بعد از اعدام باب، در جلب رضایت و همدلی با ملایان تا آنجا پیش رفت که فرمان داد طرفداران و حامیان باب را هرکجا که پیدا کردند بکشند. ادامه این کار به وارثش میرزاآقاخان نوری رسید وهمو در کشتار وحشیانه بابیان سنگ تمام گذاشت. به دستور نوری صدراعظم وقت، بابیان را بین مردم واوباش وسادات محلات تقسیم کردند. « ... برادران و پسران صدراعظم ازاین معرکه نرستند و ناچارشدند به انتخاب خویش چند تنی بابی را بکشند. به علاوه امرای دربار و خوانین والاتبار خاندان قاجار، پیشخدمتان پادشاه، پیشکاران، خدمۀ خاص اندرون، قراولان، ... "معلم و متعلم" دارالفنون هم از نقش اجباری جلادی معافیت نیافتند ... حتا تجار ... آقا مهدی ملک التجار تهران، در کشتن تاجر وقایع نگار مشهور بابی، حاجی میرزا جانی کاشانی پیشگام شد. ابتدا وی را از حرم حضرت عبدالعظیم که درآن تحصن جسته بود بیرون کشیدند و هریک جراحتی کردند تا سرانجام جان باخت.»
امانت به هردلیلی درباره باب و تآثیرات روانی آن درجامعه بستۀ آن روزی ایران کمی نه، بیش ازکمی، کوتاه آمده است. جاداشت با آن قدرت و توانی که درتحلیل مسائل و امور اجتماعی – سیاسی – تاریخی دارد و نمونه های درخشانی را در همین اثر نشان داده، موضوع باب را گسترده تر میکرد که متآسفانه نکرده است. من، دراین بررسی، البته گذرا به جریان خیزش باب که به زمانۀ خود و درآن سکوت و سکون قاجاریه، ایران را تکان داد، باز میگردم.
سبعیتِ عریانِ بابی کشی به زمانۀ ناصرالدین شاه و مشارکت مردم در آن خون ریزیها، نهادی بودن فرهنگ خشونت و دشمنی با دگراندیشان را برای چندمین بار یادآور شد که در حکومت اسلامی، به ویژه در کشتارها و قتل عام زندانیان سیاسی به کمال رسید. با این حال نمیتوان منکر برخی ویژگیهای قاجاریان شد که در همان حکومت عشیرتی، بدون کمترین رعایت، حتا مُلا را هم سر میزدند. درصفحه 259 تصویری ست که مُلائی با لباده ودستار، باانبوهی ریش، در بین دو جلاد با سر خمیده آماده شده تا گردنش را بزنند. توضیح زیر تصویر میگوید «محکوم مُلای دون رتبه ایست در شیراز که به شاگرد خردسالش زهرخورانیده بود چون پسربچه تجاوزات جنسی اورا فاش ساخته بود.»

ناصرالدین شاه برای جانشینی پدر از تبریز عازم تهران میشود. اما هزینه راه ندارد. «سیاست عمدی آقاسی که پول به آذربایجان نرساند، ثروتمند ترین ایالت ایران را به روزی انداخته بود که محتاج پنجاه هزارتومان بود. ناصرالدین از ناچاری به کنسول های خارجی توسل جست. استیونس، کنسول بریتانیا با زحمت زیاد توانست تجار ایرانی را راضی کند و ده هزارتومان از آن ها قرض بگیرد که موجب شرمندگی حکومت شد. به یاری آنیچکف، کنسول روس، بازرگانان یونانی هم ده هزارتومان دیگر فراهم آوردند. نه تنها استیونس بلکه فرانت نیز شخصا ضامن این وام ها شدند ... میزرا تقی خان وزیرنظام ( امیرکبیرآینده) سی هزارتومان دیگر وام گرفت که لدی الورود به تهران باز پرداخته شود. » ص 8 – 147
در فاصله مرگ محمدشاه و به سلطنت رسیدن ناصرالدین، به تدبیر حاج میرزا آقاسی، «مجلس امرای جمهور» تشکیل میشود. مجلس فوق «خود را نماینده همه جناح های حکومت میخواند». امانت که اهمیت و نوآوری موضوع را دریافته با لحنی نقادانه مینویسد « با این حال آوردن لفظ شگفتِ جمهوری در عنوان مجلس، با این مفهوم تلویحی که این مجلسی است به نمایندگی از عامه مردم، امری بیسابقه بود ولی به هرصورت از لفظ جمهوری معنای بعدیِ این واژه یعنی الغای سلطنت قطعا در نطر نبوده. ص 153.
این مجلس نوپا با استقرار صدراعظم جدید، تعطیل میشود. امانت مینویسد:
«امیرکبیر، پس از ورود به پایتخت، فورا صدرالممالک اردبیلی، رئیس مجلس را به قم تبعید کرد. اندیشۀ تشکیل یک مجلس مشورتی، که حتا پیش از آمدن ناصرالدین هم آماجِ حملۀ مخالفان بود، ... براثر اقدام بی درنگ امیر کبیر دیگر کسی در ده سال آینده از "مشورت خانه" چیزی نشنید و تحقیق واقعی رؤیای به وجود آوردن یک مجلس مشورتیِ مؤثر میبایست نیم قرن دیگر، یعنی تا انقلاب مشروطه دربوته اجمال بماند. پیشوایان "مجلس جمهورِ" نافرجام نیز بی سر و صدا از صفحات تمامی مکاتبات و تاریخچه ها ناپدید شدند.» ص 164
نگاه انتقادی امانت به تاریخ، بت ها را میشکند. با عریان کردن تقدس های جهل آمیز ریشه های گندآلودِ و استبداد تاریخی را که با خونریزیها درآمیخته، برای معاصران معرفی میکند. سعی براین دارد که با گسترش سایه های گذشتۀ تاریخ، نور تازه ای بر تاریکیها بتاباند و روشن و روشن تر کند و گزافه های تاریخنویسان را که با تمجید و ستایش وغلوهای اغراق آمیز درباره تجدد خواهی امیر کبیر شده و همچنان ادامه دارد، یادآورمیشود؛ از لغزش ها و اثرات خودخواهی های استبدادی امیر پرده برمیدارد. بستن آن مجلس مشورتی ولو با منتخبین درباری و اعیان و دستچین شده از خودی ها، که طلیعه ای از آشنائی مردم با احکام و قوانین جدید و بریدن تدریجی ازسنتهای پوسیده را نوید میداد، کار ناشایسته ای بوده که در نهایت برآمدن مشروطیت را پنجاه سال به عقب میاندازد. این خبط و خطا توسط کسی صورت گرفته است که اقدام به خدماتش را نمیتوان نادیده گرفت. امانت، درنگاه به سیاست خارجی امیرکبیر نیز از اشتباه او چشم پوشی نمیکند. مینویسد:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home