کتاب سنج- نقد وبررسی ودیگر یادداشتها...

Friday, February 10, 2006

شصتمین سالگرد نهضت آذربایجان

شصتمین سالگرد نهضت آذربایجان بهانه ای شد تانگاهی دیگر به پیشینه های دوپاره شدن آن خطه بیندازیم. همچنین جهت انتشار چند کتاب ضد و نقیض و حاشا کردن حقوق ملی و انکار هویت برخی ازملیت های کهن ایرانی از طرف مقامات رسمی و"ستایشگران گمراه وطن"، که تعصب شان آفت بزرگیست برای صیانت ایران، با خانواده های کهن که با استناد به شواهد تاریخی، مدنیت این سرزمین را بنیاد نهاده اند.
مقاله حاضر سعی براین دارد که با توجه به اسناد و مدارک، گوشه هائی از تاریخ دوپاره شدن آذربایجان و انگیزه های نارضائی ومطالبات قانونی مردم آن سامان رایاد آوری کند. نگارنده با اعتقاد به یکپارچگی ایران وحفظ دستاوردهای فرهنگی و تآکید برآزادی جنسیت و مذهب و زبان و یکسانی حقوق همه ملیت های کشور، براین باور نیز پای میفشارد که تازمانی که آزادی های بلاشرط فردی واجتماعی تآمین نشود، مشکلات ملی درهمه زمان ها مورد استفاده بیگانگان وخودکامگان داخلی خواهد بود به ویژه با محاصره ایران از سوی بیگانگان غرب و دامن زدن به اختلاف های قومی با استفاده از تضییقات تحمیلیِ استبداد حاکم و فشار حکومت گران فاسد، تکرار حوادث گذشته؛ و این بار بس خونین و ویرانگر دور از انتظار نیست .

آذربایجان * و پیشینه دوپاره شدن آن
روابط سیاسی ایران و روسیه با روی کار آمدن پتر کبیر (1682) دستخوش تحولات گردید.(1) مناسبات عادی بین دوکشور که برمبنای همسایگی درمسائل تجاری و مسافرتی دور میزد، به یکباره دگرگون شد. تاریخ نگاران وصیتنامه ای را به پتر کبیر نسبت میدهند که درماده 9 آن توصیه کرده «نزدیک شدن به قسطنطنیه و هند و ... نفوذ تا خلیج فارس با تضعیف ایران ... و پیش روی تا هندوستان که انبار گنجینه های جهان است ... » اجرای مراحل آغازین و صیتنامه با حمله روس ها به ایران، مقارن بود با حمله افغان ها و تضعیف سلسله صفویه. در نتیجه شهرهای شیروان، داغستان، گرگان، باکو و رشت یعنی سراسر شهرهای مرزی ایران به دست روس ها افتاد. پتر کبیر در سال 1725 درگذشت. (2) جانشین او (خواهر زاده اش) انا ایوانوا امپراتریس روسیه شد. درسال 1732 همو طبق معاهده رشت با نادرشاه، ایالات ساحلی خزر را به ایران برگرداند. چندی بعد نادرشاه باکو و دربند را گرفت و بار دیگر ضمیمه خاک ایران نمود. در زمان کاترین دوم اجرای اهداف وصیتنامه پتر کبیر مورد توجه قرار گرفت. گرجستان که از طرف دولت های مسلمان عثمانی و ایران پیوسته مورد تهدید بود، زیر چتر حمایتی کاترین دوم رفت و این بهانه ای شد برای دخالت علنی روسها در پوشش نجات ترسایان. درسال 1795 آغامحمدخان قاجار دریک لشگر کشی گرجستان را محاصره و تفلیس را تصرف کرد. (3) با این اقدام زمینه های رویاروئی با روس ها فراهم آمد و قوای نظامی روس باکو و قفقاز را محاصره کرده و درداغستان و شیروان اردو زدند. الحاق گرجستان به امپراطوری تزار درسال 1800 آخرین امیدهای ایران و عثمانی را نقش برآب نمود. تاسال 1810 روس ها بخش اعظم سرزمین های قفقاز و باکو را درآن سوی رود ارس دراختیار گرفته بودند. سقوط لنگران ایرانیان را به وحشت انداخت با مداخله انگلیس ها در 12 اکتبر 1813 عهدنامه گلستان به امضا رسید. (4) وظاهرا جنگ اول ایران و روس خاتمه پذیرفت.
آن صلحنامه روی سه ماده تأکید داشت:
واگذاری اراضی و تعیین حدود مرزها نظارت درامور داخلی ایران و روابط تجاری. (5) و این آغاز نوعی مستعمره شدن ایران بود که آثارش در حوادث بعدی جلوه گر شد.
جنگ دوم ایران و روس به بهانه این که روس ها «گوگجه» را تصرف کرده اند آغاز شد. حال آنکه «طبق اسناد روس و انگلیس دولت ایران گوگجه را با «قپان» معاوضه کرده بود.» (6)
مدارک و مستندات آن جنگ نشان میدهد که آغاز گر آن جنگ خانمانسوز، از فتنه گری پیشوایان دینی نشئت گرفته است. هم عباس میرزا هم آنان که حکم جهاد صادر کرده اند همگی فریب خورده انگلیسیها بوده اند. با تصرف گوگجه احساسات مردم برانگیخته شد. ملایان حکم جهاد دادند. زمینه اش قبلا توسط شخص عباس میرزا فراهم شده بود. همو بود که از فتحعلیشاه خواست تا سید محمد اصفهانی (7) و آقا احمد نراقی را از عتبات به ایران دعوت کند که برای تهییج مردم مسلمان به جنگ با روسیه کافر، با کمک دیگر علما مانند حاج ملا احمد تبریزی حکم جهاد بدهند. جنگ آغاز میشود. قشون ایران در قره باغ پیروزیهائی کسب میکند. «چهار صد سربریده نزد فتحعلیشاه به اردبیل فرستادند. سپس به غارت دهات و دکان ها پرداختند». (8) با حمله قوای تزار قشون ایران درگنجه با شکست فاحشی رو به رو میشود. روس ها ایروان و تبریز را تصرف میکنند. «با 15 هزار سواره نظام اجیر شده از رعایای آذربایجانی شاه ... (9) عازم تهران میشوند که با وساطت انگلیسی ها بین راه در منطقه ای به نام ترکمانچای توقف میکنند و قرار داد ترکمانچای بین ایران و روسیه بسته میشود. طبق ماده 6 آن قرارداد، دولت ایران گذشته از آن که چندین شهر آباد و زرخیز را از دست میدهد؛ مبلغ ده کرور غرامت جنگ را به روسیه میپردازد.(10)
بعد از خاتمه جنگ ایران و روس و جدا شدن بخش عمده ای از حاصل خیز ترین شهرها از بدنه جغرافیائی ایران، حکام قاجار با همان خیره سریهای موروثی به غارت مردم ادامه می دهند. تسلط سیاسی روس ها به ایران و خشم مردم از بی لیاقتی حکومتگران ستمگر، نهب و غارت روستائیان از سر گرفته میشود.
«یکی از افسران عباس میرزا ... واحدی از قشون آذربایجان را به این ده که از دهات سلماس بود گسیل داشت واهالی را که در حدود سیصد نفری بودند به خوی میآورد. مردها را درمقابل چشم کودکانشان سربرید. زن هارا به سربازان داد و کودکان را بخشید.(11)
در ادامه فشارهای فزاینده دولت به مردم و به ویژه روستائیان و کشاورزان، کوچ تدریجی آغاز میشود. ارامنه آذربایجان که از گذشته های دور درتولیدات کشاورزی و مآلا دررونق اقتصاد منطقه نقش مهمی داشتند ناتوان و درمانده از ستم مضاعف شریعتمداران و حاکمان وقت، خاک ایران را ترک میکنند.
«با رفتن ارامنه ... آذربایجان ایران که به شصت هزار نفر میرسید اوضاع این ولایت سخت به نا بسامانی و وخامت گرائید.» (12) وبه دنبال آن کوچ روستائیان مسلمان به قفقاز آغاز میشود. خالی شدن دهات درمناطق ارومیه و ارسباران و به دنبال آن قحطی وبا و وطاعون 1246 قمری، با قیمانده رمق را از اهالی گرفت. قشون که از فرط نارضایتی یک بار کاخ عباس میرزا را به ویرانی کشاند غارت کرد. ... » (13)
شدت گرفتن رقابت روس و انگلیس و سرازیر شدن کالاهای انگلیسی و روسی، اقتصاد بومی را نابود میکند. و در چنین بحران و دگر گونیهاست که آذربایجان دوپاره شده با خانواده های جدا ازهم، با احساسی مشترک درحسرتی غریبوار، با حفظ علائق فرهنگی و سنتت دیرپای خود، باز شدن درها را انتظار میکشند.
فقر و فلاکت، تباهی و جهل عمومی در اوج است و موریانه غفلت پایه های سلطنت قاجار را می پوساند. میجی، با مدیریتی کاملا هشیارانه، درآن سوی آسیا، باکمک مردم طرح تازه ای برای نوسازی ژاپن میریزد. اما، این طرف در بیخ گوش عثمانی ، جشن عمرکشان، جنگیری و قمه زنی دلمشغولی مردم خواب آلود است وشاه قاجار برای تهیه مخارج سفر به ارو.پا، چوب حراج به دست گرفته؛ منابع درآمد ملی را به بیگانگان وا میگذارد. در چنین روزهاست که مردی ازسلاله عصیان، ناصرالدین شاه را درحرم شاه عبدالعظیم به قتل میرساند. میرزا رضای کرمانی با یک تیر هدفمند قلب استبداد را می درد و ازکار میاندازد. قلب جنایت کار خودکامه از تپش باز میایستد. سر و صدای نوخواهی که از چندی پیش از گوشه و کنار ایران شنیده میشد همراه با فریاد مشروطه خواهی بلند میشود. با صدور فرمان مشروطیت ومبارزه مردم، سرانجام دوران تازه ای درحیات سیاسی مردم شروع میشود؛ مشروطه ای با الگوهای استبدادی.
بااین حال، مشروطیت نوپا، افق های روشنی را ازدرون سیاهی استبداد باز کرد که قابل تمیز بود. با تمام کمبودها و ضعف هایش، دستاوردهای پایه ای وپرثمری داشت رو به کمال. این درست است که در امحای بد آموزی های سنتی به ویژه در تقسیم قدرت چندان موفق نشد، با این حال درتعیین ابعاد قدرت،حد و مرز مشروعیت ها را برای مردم؛ آن هم به صورت قانون توضیح داد. نفاذ قانونی قدرت را با آرای نمایندگان مردم درمجلس تصویب کرد . برای شاه محدودیت هایی قایل شد. اختیارات درباریان و مجریان کشور را زیر چتر قانون گرفت. برای اولین بار حقوق فرد درجامعه تثبیت شد. اینکه به مرحله عمل نیامد، از نیت قانونگزار نبود ازفطرت سنت بود.
برهم زدن نقش طبقاتی از دیگردستاوردها بود. بعدازهجوم چند باره طلاب دینی و آتش زدن و تعطیلی مدارس نوین، و فرار بنیانگذارش «رشدیه»، نخستین جلوه های آن از دوران نخست وزیری سردارسپه شروع شد و عمومیت یافت. نشستن بچه های اشراف درکنار فرزندان طبقات فرودست روی یک نیمکت و زیر یک سقف در مدارس از کارهای نیک آن دوران است که تآثیرات همه جانبه ای به بار آورد وشکاف اجتماعی را ازبین برد. اصلاحات، عمران وآبادی کشور در سطوح گوناگون، ولو آمرانه، کوتاه کردن دست های آلوده اصحاب دین از حوزه قضا و تعلیم و تربیت، سپردن قانون به دست قضات واستادان تحصیل کرده، وتدوین محاسبات دولتی وتآسیس دانشگاه وده ها مراکزهنری وعلمی گرفته تا تآسیس بنادر وجاده های بین شهری، ورود زنان به خدمات دولتی و ملی، سیمای کهن اجتماعی را بهم ریخت.
بزرگترین آفت ملی دراین دوران، بی توجهی دولت ها به حقوق فردی وناچیزشمردن شئونات مردم بود. مشروطیت با همه دگرگونیها و نوخواهیها، هرگز نتوانست استبداد کهن راریشه کن کند. اینکه بعد ازقرنی که از مشروطیت سپری شده، هنوز مردم ایران با فشارها و خفقانهای دوران استبداد زندگی میکنند؛ بهترین گواه است. اندیشه سیاسی تکان نخورد . فشارحکومت ها در مهار کردن آزادی های سیاسی، حاصل ویرانگر خود را در انقلاب ناسنجیده بهمن 57 به نمایش گذاشت. هشت دهه بعد از انقلاب مشروطه، درمیان بهت و حیرت جهانیان، مردم شوریده حال ایران با عقل شیعی، خودرا به آغوش اسلام بدوی انداختند. سرکوب های بعد از مشروطیت ، و شکست های چند خیزش ملی، زمینه های تکوین سلطنت فقها را به طور خزیده فراهم میساخت که ورود به این مقال از عهده این بحث خارج است
دنباله دارد.....

0 Comments:

Post a Comment

<< Home